اصالت وجود، مبدأ و معاد، شناخت انسان
1 min read
2-4-2 نقد اگزيستانسياليستهاي خدا باور………………………………………………………………………144
2-4-3 نقد وجود گرايان سکولار…………………………………………………………………………………….144
2-4-4 نقد در ماهيت…………………………………………………………………………………………………….145
2-4-5 نقد در انتخاب و مسئوليت…………………………………………………………………………………..147
2-4-6 نقد در انتخاب ارزشها…………………………………………………………………………………………148
2-4-7 نقد در مسئوليت آموزههاي اخلاقي……………………………………………………………………….149
2-4-8 نقد در مسئوليت…………………………………………………………………………………………………153
2-4-9 نقد در مسئوليت ادبيات……………………………………………………………………………………….156
2-4-10 نقد در فردي بودن مسئوليت…………………………………………………………………………………158
2-4-11 نقد پژوهشگر……………………………………………………………………………………………………..159
2-4-11-1 نقد در آزادي…………………………………………………………………………………………………159
2-4-11-2 نقد در آگاهي………………………………………………………………………………………………..160
2-4-11-3 نقد در انتخاب ارزشها………………………………………………………………………………….161
2-4-11-4 نقد در آسيبشناسي اجتماعي تعليم و تربيت…………………………………………………….162
فصل سوم: روش شناسائي تحقيق (متدولوژي)
مقدمه…………………………………………………………………………………………………………………166
3-1 روش تحقيق………………………………………………………………………………………………………..167
3-2 جامعه آماري……………………………………………………………………………………………………….168
3-3 حجم نمونه………………………………………………………………………………………………………….168
عنوان صفحه
3-4 ابزار جمع آوري اطلاعات……………………………………………………………………………………..168
3-5 روش تجزيه و تحليل دادهها………………………………………………………………………………….168
فصل چهارم: يافتههاي پژوهش
مقدمه………………………………………………………………………………………………………………….170
4-1 تبيين مفهوم مسئوليت از منظر مکتب اگزيستانسياليسم………………………………………………171
4-2 مباني انسانشناختي مسئوليتپذيري از منظر مکتب اگزيستانسياليسم……………………………176
4-3 آثار تربيتي مسئوليتپذيري در انسان از منظر مکتب اگزيستانسياليسم………………………….180
4-4 نقد دلالتهاي تربيتي مسئوليتپذيري از منظر مکتب اگزيستانسياليسم…………………………..185
فصل پنجم : نتيجه گيري و پيشنهادات
مقدمه…………………………………………………………………………………………………………………190
5-1 نتيجهگيري………………………………………………………………………………………………………….191
5-2 پيشنهادات…………………………………………………………………………………………………………..195
5-3 پيشنهادات براي محققين……………………………………………………………………………………….197
5-4 محدوديتهاي پژوهش………………………………………………………………………………………..198
فهرست منابع ومآخذ……………………………………………………………………………………………199
فصل اول:
کليّات
مقدمه
خدا، جهان، طبيعت و خود ، واژگاني هستند که انسان به منظور دستيابي به درک صحيح و عميق از آنها در ماهيت و ساختارشان تدبر و تأمل ميکند. محصول اين تفکر سواي از آن که در بهبود زندگي فردي و اجتماعي وي موثر است، مبدأ و معاد اين موجود را برايش آشکار ميسازد. چنين است که از بين تمام تفکراتِ از اين دست، آنکه توجيه منطقي بالاتري داشته باشد انسانهاي بيشتري را مجذوب خود ميگرداند.
در صدههاي اخير، مکتب اصالت وجود يا اگزيستانسياليسم اين رسالت را به گونهاي انديشمندانه و دلفريب براي اکثريت اهل منطقِ صرفِ بشري به خوبي به انجام رسانده است.
در اين مطالعه که به بررسي يکي از زيرساختهاي وجودي انسان به نام مسئوليت و دلالتهاي تربيتي متأثر از آن برطبق مبناهاي شناخت اين مفهوم در انسان ميپردازد، مکتب اصالت وجود به چالش کشيده ميشود تا جايگاه انسان اگزيستانسياليست و آموزههاي آن در زمينههاي مختلف بخصوص تعليم و تربيت نسل جوان مشخص و شايد معين گردد.
بيان مسئله
انسان به حكم اينكه در نظام هستي بسيار ممتاز و برجستهاي جايگاه دارد، شناخت مرتبه وجودي او بصورت مبنايي مهم است. همچنين اهميت حضور او به صورت اصولي در ساحتهاي علمي و معرفتي، به ويژه در عرصههاي علوم انساني چشمگير است. فلسفه تعليم و تربيت نيز به منزله يكي از اين عرصهها در اعتبار و روايي خود وامدار اعتبار و روايي مباني گوناگون، از جمله مباني انسان شناختي است. سخن از مباني انسان شناختي ايجاب ميكند كه هويت انساني به روشني تبيين شود تا مشخص گردد، به رغم همه پراكندگيها و گوناگونيها، انسانها ميتوانند به هويت مشترك و منسجمي بينديشند. چنين هويتي از نگاه ديني و الهي، هويتي از سوي اويي، با اويي و به سوي اويي، و از نگاه ماترياليستي هويتي زميني، بر بستر زميني و بازگشت به زميني خواهد بود. بدين ترتيب، مباني انسانشناختي از نگاه هر فلسفه تربيتي ريشه در جهان بيني و باورد
اشتهاي خاصي دارد كه پديدآورندگان و صاحب نظران آن فلسفه به پشتوانه آن جهان بيني، به طرح و ارائه فلسفه تربيتي مورد نظر خود پرداختهاند. از اين روي، اعتبار و روايي اين مباني مستند و متكي به اعتبار و روايي جهان بينياي است كه مرجع و پشتوانه آن مباني قرار ميگيرد. تشخيص و برجستگي هر جهان بيني و نظام فكري نيز، خود، بستگي به ظهور آثار و ارزشهايي دارد كه از آن جهان بيني سر ميزند. در اين ميان، مسائلي با موضوعيت انسان طرح ميشود كه پاسخ به آنها مباني انسان شناختي را در بر ميگيرد.(رهنمايي، 1388، 74و75)
از جمله مفاهيمي كه در شناخت مباني ساختار وجودي انسان نقش بهسزايي را ايفا ميكند، مفهوم مسئوليت است. “ساختن ماهيت خود و معتبر تلقي شدن آنچه فرد درباره خود ميسازد نسبت به ديگران، احساس مسئوليت را در فرد بوجود ميآورد. فرد نه تنها مسئول وضع خود هست، چون آنچه درباره خود انتخاب ميكند در مورد ديگران نيز صادق ميباشد بنابراين در مقابل وضع ديگران نيز احساس مسئوليت ميكند،(شريعتمداري، 1387، 214) كه اين احساس مسئوليت نسبت به خود و ديگران عوارض و آثاري را نيز به همراه دارد كه باتوجه به نگرش مكتبي و در زمينههاي مختلف اجتماعي و فرهنگي از جمله اموري چون تعليم و تربيت بازتابهاي متفاوتي از خود برجاي ميگذارد. لذا پذيرش و انتخاب مكاتب توسط انسانها، چهارچوب مسير شناخت وجودي، مسائل و مفاهيم مبتلابه ايشان را هموار ميسازد.
از برجستهترين مكاتب فلسفي غرب كه اصول خود را بر شناخت انسان و زواياي پيدا و پنهان وجود او بنا كرده است، ميتوان از مكتب اگزيستانسياليسم ياد كرد.”اگزيستانسياليسم يك مكتب بسيار شاخص و بانفوذ در جهان امروز است و شايد بشود گفت نوترين و مشخصترين مكتبي است كه در قرن 19 و 20 اعلام شده، و اگر نگوييم تمام مكتبهاي فلسفي قرن 19 را كنار زده، لااقل بايد اذعان داشت كه در برابر آنها ايستاده و مقابله جويي ميكند”.(شريعتي، 1386،339) “اصل بنيادين اگزيستانسياليسم مبني بر اينكه وجود بر ماهيت مقدم است، مبين اولويت ذهنيت انسان است. انسان نخست به عرصه جهان پا مينهد، سپس تلاش خود را براي تشخيص خويش آغاز ميكند. فلسفهپردازي كليتاً از موجودي آغاز ميشود كه نسبت به وجود خويش آگاه است”. (گوتك، 1388، 167)
از آنجا كه “يك مكتب كه داراي هدفهاي مشخص است و مقررات همه جانبهاي دارد و به اصطلاح سيستم حقوقي و سياسي دارد، نميتواند يك سيستم خاص آموزشي نداشته باشد”،(مطهري،1390، 15) و نيز از آن روي كه در مكتب اگزيستانسياليسم كه از شاخصترين مكاتب عصر حاضر به حساب ميآيد، مركز توجه بر انسان و چرايي، چگونگي و “شدن”اش معطوف است، پژوهشگر را بر آن داشت تا به دنبال پاسخي باشد براي اينكه چه دلالتها و انتقاداتي بر آثار مسئوليت پذيري در مكتب اگزيستانسياليسم در زمينه تعليم و تربيت وارد است!؟
اهميت موضوع تحقيق و انگيزه انتخاب آن
مسئوليت كه مفهومي است مختص انسانها، تار و پود زندگي فردي و اجتماعي وي را تشكيل ميدهد. پذيرش و عدم پذيرش مسئوليت، قواي فرد و به تبع آن جامعه را هدفمند، و در مسير تكامل روحاني و جسماني قرار ميدهد.
مكتب اگزيستانسياليسم كه با توجه به انسان محور بودنش در قرون اخير از رشد چشمگيري در بين جوامع برخوردار بوده است، آموزههاي مكتبي و تفكرات خود را از طريق علوم انساني و بيشتر در قالب رُمان نشر ميدهد.يكي از مفاهيمي كه اين مكتب در آثار- ناشي از جهان بيني و ايدئولوژي- خود ارائه ميدهد، مفهوم مسئوليت است. مفهومي كه در مكتب ما اسلام نيز از اهميت بهسزايي برخوردار است.
پژوهش حاضر از آن جهت كه ما را با چهارچوب نظري مفهوم مسئوليت، پيامدها، آثار و رويكردهاي تربيتي آن در مكتب اگزيستانسياليسم آشنا كرده و نتايج بررسي آن، ابزاري جهت تعالي و رشد بيشتر و بهتر انسان به دست ميدهد، حائز اهميت فراوان ميباشد. اما در باب ضرورت بررسي موضوع مورد پژوهش كه انگيزه پژوهشگر در انجام اين مطالعه نيز ميباشد، ميتوان گفت؛ نفوذ چشمگير مكتب اگزيستانسياليسم و تفكرات ايشان در بين جوامع و بخصوص قشر جوان خودمان، مطالعه زيرساختهاي اين تفكر فلسفي را بيشتر ايجاب ميكند. لذا محقق بر آن است تا با بررسي مفهوم مسئوليت پذيري در مكتب اگزيستانسياليسم كه با توجه به آراء و نظريات خود به نوعي در مقابل تمامي مكاتب فلسفي ايستادهاست، و نيز مطالعه بازتاب نتايج حاصل از اين آراء در امر تعليم و تربيت به ارائه راهكاري جهت مرتفع نمودن مسائل و مشكلات ناشي از چرايي و چگونگي پذيرش و يا عدم پذيرش مسئوليت در امور مربوط به تعليم و تربيت كه يكي از بزرگترين معضلات امروز جامعه ما را تشكيل ميدهد بپردازيد.
هدفهاي تحقيق
هدف كلي:
تبيين مباني انسان شناختي مفهوم مسئوليت پذيري و نقد دلالتهاي تربيتي آن از نظر مكتب]]>