دانلود پایان نامه ارشد – دانلود پایان نامه ارشد تاثیرسرمایه فکری،نوآوری واستراتژی سازمانی بر عملکرد مالی شرکت مطالعه موردی بیمه ایران شعبه سرپرستی استان گیلان
1 min read
پیش از آن گه بخواهیم سرمایه فکری را شناسایی، مدیریت و اندازهگیری کنیم، نیاز است که مفهوم آن را درک کنیم. مفهوم سرمایه فکری همیشه مبهم بوده است و تعاریف مختلفی برای تفسیر این مفهوم مورد استفاده قرار گرفته است. بسیاری تمایل دارند از اصطلاحاتی مانند داراییها، منابع یا محرکهای عملکرد به جای کلمه «سرمایه» استفاده کنند. این گروه واژه «فکری» را با کلماتی مانند «نامشهود،برمبنای دانش یاغیرمالی» جایگزین میکنند. بعضی از حرفهها (حسابداری مالی و حرفههای قانونی) نیز تعاریف کاملاً متفاوتی مانند داراییهای ثابت غیرمالی که موجودیت عینی و فیزیکی ندارند، ارائه کردهاند. اصطلاح «سرمایه فکری» را نخستین بار جان کنت گالبرایت[1] در سال 1969 مطرح کرد. پیش از آن، پیتر دراکراصطلاح «کارگران دانشی» را بهکاربرده بود. در تعریفی ساده، سرمایه فکری، عبارت است از تفاوت بین ارزش بازاری و ارزش دفتری داراییهای یک شرکت. طبق این تعریف، سرمایه فکری، شامل فرآیندها و داراییهایی است که معمولاً در ترازنامه منعکس نمیشوند. اندازهگیری سرمایه فکری از دو جنبه دارای اهمیت است. یکی، درون سازمانی، که هدف از آن، در دسترس قرار دادن اطلاعات سرمایهگذاری موجود و بالقوه سازمان برای پیشبینی رشد آینده ونیز برنامهریزیهای بلندمدت است. در ادامه به برخی از تعاریف ارائهشده توسط نظریهپردازان اشاره میکنیم. (مهر منش، امینی،1391، ص 30)
1-استورات[2] اعتقاد دارد، سرمایه فکری مجموعهای از دانش، اطلاعات، داراییهای فکری[3]، تجربه، رقابت و یادگیری سازمانی است که میتواند برای ایجاد ثروت به کار گرفته شود. در واقع، سرمایه فکری، همه کارکنان، دانش سازمانی منابع انسانی گروهای هم سطح و تواناییهای آنها را در ایجاد ارزش افزوده، در بر میگیرد و باعث ایجاد منافع رقابتی مستمر میشود.
2-بنتیس[4] سرمایه فکری را به عنوان مجموعهای از داراییهای نامشهود (منابع، تواناییها، رقابت) تعریف میکند که از عملکرد سازمانی و ایجاد ارزش به دست میآیند.
3-ادوینسون ومالون[5]، سرمایه فکری را «اطلاعات ودانش به کار رفته برای کارکردن،جهت ایجاد ارزش» تعریف میکنند.
4-بنتیس وهالند [6]، در مقاله خود مینویسند: سرمایه فکری ذخیرهای از دانش را که در نقطه خاصی از زمان در یک سازمان وجود دارد، نشان میدهد.در این تعریف ارتباط بین سرمایه فکری و یادگیری سازمانی مورد توجه قرار گرفته است.
5-سرمایه فکری دارایی ای است که توانایی سازمان را برای ایجاد ثروت، اندازهگیری میکند. این دارایی ماهیت عینی و فیزیکی ندارد؛ یک دارایی نامشهود است که از طریق بهکارگیری داراییهای مرتبط با منابع انسانی، عملکرد سازمانی و روابط خارج از سازمان به دست آمده است. همه این ویژگیها به ایجاد ارزش منجر میشود؛ چرا که سرمایه فکری یک پدیده کاملاً داخلی است و قابلیت خرید و فروش ندارد.
(مهر منش،1391، ص 31)
سرمایه فکری به صورت گروهی از دارایی های دانشی تعریف می شوند که به یک سازمان اختصاص دارند وجزو ویژگی های یک سازمان محسوب می شوند وبه طور قابل ملاحظه ای از طریق افزودن ارزش به ذینفعان کلیدی سازمان، به بهبود وضعیت رقابت سازمان منجر می شوند.
بونتیس ابتدا به سه نوع سرمایه انسانی، ساختاری و مشتری اشاره کرد و در سال 2000 طبقهبندی خود را به صورت سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری، سرمایه ارتباطی و دارایی یا مالکیت معنوی تغییر داد.
چن و همکارانش[7] معتقد هستند که سرمایه فکری از چهار طبقه و عنصر زیر تشکیل شده است:
1-سرمایه انسانی؛
2-سرمایه مشتری؛
3-سرمایه نوآوری؛
-سرمایه ساختاری؛
ولی آنها معتقدند که این ساختار و اجزا سرمایه فکری بسیار ضعیف وشکننده میباشند، مگر این که با یکسری روابط مستمر وبهم پیوستهای حمایت شوند. در واقع آنها بر روابط بین اجزا سرمایه فکری تاکید بیشتری دارند تا بر اجزا آن. (سید نقوی و همکاران،1391، ص 57)
- سرمایه فکری، مواد فکری، دانش، اطلاعات، مالکیتهای فکری و…است که سازمان میتواند از آنها در جهت خلق ارزش استفاده کند.
- سرمایه فکری، دانشی است که میتوان آن را به سود تبدیل کرد.
- سرمایه فکری، جمع سرمایههای انسانی و ساختاری هستند. همچنین مواردی چون تجربیات وتکنولوژی سازمانی، روابط با مشتریان و روابط حرفهای که با سازمان مزیت رقابتی میدهد.
- سرمایه فکری، مفهومی است که تمامی منابع نامشهود و تعاملات میان آنها را در برمیگیرد.
- سرمایه فکری، منبع ارزش آفرینی برای سازمان هستند.
- سرمایههای فکری، شامل داراییهای دانشمحور، زیرساختها (فیزیکی و مجازی) و نقشآفرینان متمایز میشود.
- اسکاندیا[8] سرمایه فکری را به این صورت تعریف میکند که مجموعهای از دانشها، تجارب کاربردی، فناوری سازمانی، روابط با مشتریان و مهارتهای حرفهای که مزیت رقابتی را برای اسکاندیا به ارمغان میآورد.
- داراییهای نامشهود به عنوان دانشی که در سازمان وجود دارد و مزیتی متفاوت تولید می کندیا قابلیتهای کارکنان شرکت برای تأمین نیازهای مشتری تلقی میشود. داراییهای نامشهود شامل موارد متنوعی مانند حق اختراع، حق امتیاز، دانش نیروی کار، رهبری، نظامهای اطلاعاتی و فرایندهای کار میشود.
- سرمایه فکری، زائده علم ودانش است. هنوز این واژه در دوران تکوین خود به سر میبرد این مفهوم برای نخستین بار، در سال 1991 مطرح شد یعنی زمانی که شرکت بزرگ سوئدی اسکاندیا شروع به اجرای مجموعهای از روشهای نوآورانه علمی برای توجه ویژه به داراییهای نامحسوس خود را آغاز کرد. ریشههای مفهوم سرمایه فکری بسیار عمیق هستند. در سال 1969، اقتصاددانی به نام جان کنت گالبرایت برای نخستین بار از عبارت«سرمایه فکری» استفاده کرد. این در حالی بود که پیش از آن،«پیتر دراکر»[9]مفهوم کارگران آگاه را مطرح کرده بود. (پاکدل، دریایی،1392، ص 4-3)
سرمایه فکری شامل دانش، مهارت، ارتباطات و سایر زیرمجموعههای تشکیلدهنده آن باشد که به عنوان یک عامل اصلی وکلیدی در برتری و حفظ مزیت رقابتی شرکتها شناخته میشود و بسیاری از پژوهشگران معتقدند که نقش سرمایه فکری به عنوان منبع اصلی مزیت رقابت شرکتها روزبهروز بیشتر میشود. در واقع میتوان گفت عصر حاضر، عصر حاکمیت دانش بر جوامع و شرکتها میباشد. دانشمندان، قرن بیستم را قرن اقتصاد صنعتی ومتکی به منابع و داراییهای مشهود میدانستند، اما قرن بیست ویک به عنوان قرن اقتصاد دانشمحور مبتنی بر سرمایه فکری شناخته میشود در اقتصاد دانشمحور شرکتها تنها محصولات یا خدمات خود را تولید ویا ارائه نمیکنند، بلکه برای باقی ماندن در اقتصاد رقابتی اقدام به ارزش آفرینی و نوآوری میکنند. بسیاری از صاحبنظران اعتقاددارند که سرمایه فکری مهمترین عامل در خلق ارزش و ایجاد ارزش افزوده در شرکتها و عملکرد قابلقبول آنها میباشد. واقعیت، گویای اهمیت سرمایه فکری، شکاف بین ارزش دفتری و ارزش بازار شرکتها به ویژه از دهه 80 میلادی به بعد است که به عقیده اکثر تحلیل گران مالی به افزایش سرمایهگذاری شرکتها در سرمایه فکری مربوط میشود. قابلذکر است که در خلال سالهای 1980 تا 1990 میلادی سرمایهگذاری در داراییهای فکری دو برابر شده است. (همتی و همکاران،1392، ص 88)
با توجه به موارد فوق، شناسایی، ارزشگذاری و مدیریت سرمایه فکری به امری بسیار مهم وحیاتی برای شرکتها تبدیل شد. مدیران باید از میزان سرمایه فکری موجود در شرکت آگاهی داشته باشند تا بتوانند سرمایه فکری شرکت را به نحو مطلوب مدیریت کنند. استفادهکنندگان از صورتهای مالی نیز باید از میزان سرمایه فکری شرکت آگاهی داشته باشند تا بتوانند آینده شرکت را پیشبینی و تصمیمهای آگاهانهای اتخاذ نمایند. پس شناسایی و ارزشگذاری درست و صحیح سرمایه فکری شرکتها هم برای مدیران وهم برای استفادهکنندگان از صورتهای مالی، امری ضروری هستند که روزبهروز بر اهمیت آن افزوده میشود. (همتی و همکاران،1392، ص 89-88)
سرمایه فکری را میتوان به عنوان یک استعاره در نظر گرفت، ارتباطی بین دو مفهوم مهم بااهمیت فراوان: معنوی و سرمایه این دو مفهوم متناقض هستند. سرمایه به معنای معنوی از نظر مالی خوب بودن بر اساس داراییهای ملموس است درحالیکه واژه فکری به سرمایههای معنوی اطلاق میشود. این دو واژه در یک مفهوم جمع شدهاند که دو جنبه یا دو نوع از فرآیندهای اقتصادی را توضیح دهند: یکی بر اساس داراییهای ملموس مرتبط با مفهوم سرمایه و دومی بر اساس ارائه دانش مرتبط با اثر دانش. (Gogan, et al,2014,p 728)
استوارت (1997) سرمایه فکری را چنین تعریف میکند: اجزای فکری (دانش، اطلاعات، دارایی فکری، تجربه) که استفاده از آن میتواند باعث ایجاد ثروت شود. بروکینگ [10](1996) سرمایه فکری را ترکیبی از داراییهای نامشهود میداند که سازمان را قادر به انجام وظایف خود میسازد.دزینکاسی[11] کل سرمایه یا حقوق مبتنی بر دانش تحت تملک شرکت را سرمایه فکری مینامد.بورگمن و همکاران [12](2005) این نوع سرمایه را به عنوان دارایی متعلق به سازمان که برای آن ارزش آفرینی میکند و در ترازنامه سنتی به عنوان یک دارایی فیزیکی و پولی ارائه نمیشود تعریف میکنند.(ستایش و همکاران،1392،ص78)
سرمایه فکری شامل همه فرآیندها و داراییهایی که به طور سنتی و در ترازنامه نشان داده نمیشود و همچنین شامل آن دسته از داراییهای نامشهود مانند علائم یا مارکهای تجاری، علامت برداشتها و حق امتیاز است که روشهای حسابداری مدرن آنها را در نظر میگیرند، سرمایه فکری به مجموع دانشها و تواناییهای همه کارکنان اطلاق میشود که منجر به ایجاد ثروت برای سازمان میشود. سرمایه فکری تفاوت بین ارزش بازاری یک سازمان و هزینه جایگزینی داراییهای آن است در واقع سرمایه فکری عبارت است از مجموعه منحصر به فردی از منابع مشهود و نامشهود سازمان. همچنین سرمایه فکری به تغییر و تحولات این منابع مشهود و نامشهود نیز اطلاق میشود. (چوپانی و همکاران،1391، ص 33)
به طور کلی میتوان اذعان کرد که سرمایه فکری نماینده مجموعه دارایی ناملموسی است که به عنوان داراییهای دانش معروفاند. این داراییها از داراییهای فیزیکی همچون اموال، ماشینآلات و تجهیزات یا موجودی کالا و داراییهای مالی همچون مطالبات، سرمایهگذاریها و نقدینگی متمایز است و به طور فزایندهای به عنوان منبع کلیدی شرکت در استراتژی های رقابتیشان اهمیت مییابد. به بیان دیگر در حال حاضر سرمایه فکری در بهره وری، رشدونمو، رقابتجویی تجاری، عملکرد اقتصادی و همچنین نوآوری از اهمیت اساسی و فزایندهای برخوردار است. (چوپانی و همکاران،1391، ص 36)
در اقتصاد جهانی، سرمایه فکری به عنوان یک مسئله مهمی برای مدیران در آمده است. قوهی محرک این امر، یکسری چالشها در محیط تجاری مبتنی بر دانش است که شرکتها را به سرمایهگذاری در سرمایه فکری سوق میدهد، با این فرض که سرمایه فکری به عنوان محرک عمود برای تولیدی تر شدن شرکت میباشد. وانگ[13] (2012) عنوان کرد شرکتهایی که با مواضع چالشی رو به رو می باشند برای حفظ یا توسعه مزیت رقابتی که در صنایع دانشمحور حائز اهمیت تر است، باید شدیداً روی سرمایه فکری سرمایهگذاری کنند. (Min Lu,et al, 2014, p 65)
مفهوم سرمایه فکری همیشه مبهم بوده و تعاریف مختلفی برای تفسیر این مفهوم مورد استفاده قرار گرفته است. بسیاری تمایل دارند از اصطلاحاتی مانند داراییها، منابع یا محرکهای عملکرد به جای کلمه سرمایه استفاده کنند و آنها واژه فکری را با کلماتی مانند نامشهود، برمبنای دانش یا غیرمالی جایگزین میکنند. بعضی از حرفهها (حسابداری مالی و حرفههای قانونی) نیز تعاریف کاملاً متفاوتی مانند داراییهای ثابت غیرمالی که موجودیت عینی و فیزیکی ندارند ارائه کردهاند. (Chiang Chen, et al,2014,p 413)
بوتیس سرمایه فکری را به عنوان مجموعهای از داراییهای نامشهود (منابع، تواناییها، رقابت) تعریف میکند که از عملکرد سازمانی و ایجاد ارزش به دست میآیند. سرمایه فکری دارایی است که توانایی سازمان را برای ایجاد ثروت اندازهگیری میکند. این دارایی ماهیت عینی و فیزیکی ندارد، یک دارایی نامشهود است که از طریق بهکارگیری داراییهای مرتبط با منابع انسانی، عملکرد سازمانی و روابط خارج از سازمان به دست آمده است. همه این ویژگیها به ایجاد ارزش منجر میشود چرا که سرمایه فکری یک پدیده کاملاً داخلی است و قابلیت خرید و فروش ندارد. (Chiang Chen,et al,2014,p 413)
داراییهای فیزیکی، داراییهای غیررقابتی هستند. برخلاف داراییهای فیزیکی که فقط میتوانند برای انجام یک کار به خصوص در یک زمان خاص مورد استفاده قرار بگیرند، داراییهای فکری را میتوان به طور همزمان برای چند امر خاص به کار گرفت. (Chiang Chen, et al,2014,p 413)
سرمایه فکری، دانش فردی یا جمعی در یک سازمان است که به منظور به دست آوردن برتری رقابتجویی و تقویت معیار سایر انواع سرمایه استفاده میشود و شامل یک دسته کامل از چیزهایی فراتر از فوت و فن، روشها، درسهای فراگرفته شده و تمام منابع تشخیص فوری دانش است. همچنین متضمن شهرت، به رسمیت شناختن نام تجاری، اعتبار و خصوصیات بسیار بیشتری است که در نتیجه دانش به وجود میآیند. الگوهای نشاندهنده سرمایه فکری و ارزیابی معیار آن، به تعدادی از عناصر جز تقسیم میشود. مدل سه جرئی، منابع معنوی را به سه گروه تقسیم میکند: سرمایه انسانی، سرمایه داخلی و سرمایه انسانی که به شایستگی کارمندان اشاره دارد ونشان دهنده دانش ضمنی موجود در ذهن آنان شامل دانش، مهارتها، تجارب و تواناییهای آنها است. سرمایه انسانی به عنوان مؤلفه اصلی سرمایه فکری محسوب میشود. سرمایه داخلی به منابع غیرانسانی دانش موجود در یک سازمان اشاره دارد که شامل ساختارها و امور عادی سازمانی است، همچنین شامل فرهنگسازمانی و فلسفه مدیریت است که چهارچوبی برای راهنمایی و تفسیر اقدامات سازمان ارائه میکند. هدف اصلی سرمایه داخلی عبارت است از پشتیبانی تبدیل سرمایه انسانی به سرمایه فکری که به این صورت تعریف میشود: زیرساختی که منابع انسانی را در جهت ایجاد وتاثیر دانش خود، تشویقمی کند. در پایان یک روز آنچه در سازمان باقی میماند، دانش است. (C.K.Cheng,2015,p 1456)
امروزه، آشکار شده است که تزریق مقادیر متنابهی از سرمایههای فیزیکی ومالی لزوماً تسریع روند رشد و توسعه یک نهاد یا سازمان را در پی ندارد. بلکه سازمانهای قوی و کارآمد که از سرمایههای انسانی و متخصص برخوردارند، میتوانند سرمایه فیزیکی و مالی خود را به نحو مناسب تری جذب و در تسریع روند رشد و توسعه به کار گیرند. در اقتصاد نوین، تولید ثروت و رشد اقتصادی عمدتاً از داراییهای نامشهود به خصوص سرمایه فکری سرچشمه میگیرد. (کمالیان و همکاران،1391، ص 2)
تحقیقات نشان میدهد که خروجی سرمایه فکری، نوآوری است. نوآوری، عموماً به ایجاد محصول، تکنولوژی یا ایدههایی بهتر یا کاراتر، بر میگردد ویک موضوع بااهمیت در مطالعات اقتصادی، تجارت، کارآفرینی، طرح و برنامهریزی، تکنولوژی، جامعهشناسی مهندسی میباشد. امروزه در جوامع علمی و صنعتی به این نتیجه رسیدهاند که سازمانها با تکیه بر نوآوری و تقویت و ترویج نوآوری و فعالیتهای نوآورانه در درون خود میتوانند برتریهای بلندمدت خود را در عرصههای رقابتی حفظ کنند. (کمالیان و همکاران،1391، ص 2)
[1] John Galbraith
[2] Stuart
[3] Intellectual
[4] Bontis
[5] Advynsvnو Malone
[6] Bontis, Netherlands
[7] Chen et al.
[8] Scandia
[9] Peter Drucker
[10] Broking.
[11] Dzinkowski
[12] Borgman et al.
[13] Wang.
متن کامل :
]]>