تحقیق رایگان درمورد نگرشهای ناکارآمد
1 min read
با مصرف مواد رابطه معنادار دارند. همچنین، سوء مصرف کنندگان مواد، اضطراب، افسردگی و استرس بیشتری را تجربه کرده و از نظر شناختی نیز درصد بیشتری از آنها (در مقایسه با گروه شاهد) نگرشهای ناکارآمد را نشان دادند. همچنین، همبستگی معنادار بین 4 بعد از ابعاد فراشناخت (اعتمادشناختی، خودآگاهی شناختی، باورهای مثبت و باورهای مربوط به کنترل ناپذیری افکار) با پیآمدهای روان شناختی (استرس، اضطراب و افسردگی) مشاهده شد. از دیدگاه فراشناختی، سوء مصرف مواد یک روش مؤثر برای تعدیل سریع رویدادهای شناختی مانند احساسات، افکار یا خاطرات است. بنابراین، این احتمال وجود دارد که رابطه بین هیجان و سوء مصرف مواد به وسیله فراشناخت میانجی گری شود. این نتایج میتواند حاکی از نقش مهم نظریه فراشناخت در فهم و درمان سوء مصرف مواد باشد.
لطفی کاشانی (1387) در پژوهشی با عنوان «تأثیر مشاورهی گروهی مبتنی بر رویکرد رفتاری – شناختی در کاهش نگرشهای ناکارآمد» به این نتیجه رسید که: مقایسهی نمرات نگرشهای ناکارآمد اعضای گروه به شیوهی اندازه گیری مکرر و پیگیری میزان نگرشهای ناکارآمد اعضا دو ماه بعد از اتمام درمان نشان دهندهی تأثیر گروه درمانی رفتاری- شناختی در کاهش نگرشهای ناکارآمد است.
کاویانی و همکاران (1387) در پژوهشی با عنوان «اثر کاهنده شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر افکار خودآیندی نگرشهای ناکارآمد» که با هدف بررسی تأثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش افسردگی، نگرش ناکارامد و افکار خودکار منفی بود. روش نیمه آزمایشی آزمون- آزمون مجدد در دو گروه آزمایشی و کنترل با کاربرد آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی برای گروه آزمایشی به کار گرفته شد. گروه آزمایشی در معرض 8 جلسه آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی که هفتهای 1 بار به مدت 1. 5-2 ساعت برگزار میشد، قرار گرفتند. در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون پرسشنامههای افسردگی بک، افکار خودآیند و نگرش ناکارآمد توسط آزمودنیهای هر دو گروه تکمیل شد. یافتهها نشان داد که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، افسردگی، افکار خودآیند منفی و نگرش ناکارآمد دانشجویان را کاهش میدهد. دلایل تأثیرگذاری این روش درمانی به لحاظ نظری مورد بحث قرار میگیرد. با توجه به تأثیرات آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی توصیه به کارگیری گسترده این روش میشود.
حاجی علیزاده و همکاران (1387) در پژوهشی تحت عنوان «مقایسه نگرشهای نا کارآمد در افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و افراد عادی و پیامدهای روانشناختی آن» با هدف بررسی نقش تحریفات شناختی و پیامدهای روانشناختی آن، در رفتار سوءمصرف مواد افراد مراجعه کننده به مراکز درمانی سوءمصرف مواد شهر بندرعباس و مقایسه آن با گروه عادی انجام شد. در این پژوهش مورد – شاهدی یکصد نفر از افراد سوءمصرف کننده مواد، با یکصد نفر افراد عادی که با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و از نظر برخی متغیرهای جمعیت شناختی با یکدیگر تقریباً همتا شده بود مقایسه شدند. یافتهها نشان داد، افراد سوءمصرف کننده مواد، اضطراب، افسردگی و استرس بیشتری را تجربه کرده و از نظر شناختی نیز درصد بیشتری از آنها در مقایسه با گروه گواه، نگرشهای ناکارآمد را نشان دادند. در مجموع نتایج نشان داد که نگرشهای ناکارآمد میتواند به عنوان یک عامل آسیبپذیر، احتمال گرایش به سوء مصرف مواد را افزایش دهد و در نتیجه شناخت درمانی برای این افراد مؤثر به نظر میرسد.
دباغی و همکاران (1386) در پژوهش خود تحت عنوان «اثربخشی شناخت درمانی گروهی بر پایه تفکر نظارهای (ذهن آگاهی) و فعال سازی طرح وارههای معنوی در پیش گیری از عود مصرف مواد افیونی» نشان داد که که هر دو روش شناخت درمانی مبتنی بر تفکر نظارهای و فعال سازی طرح وارههای معنوی و رفتاردرمانی شناختی در کاهش میزان عود (01/0 P)، افزایش اطاعت درمانی، مدت باقی ماندن در درمان (0001/0 P)، کاهش مصرف مواد افیونی، علایم جسمانی، اضطراب، بهبود کارکرد اجتماعی، وضعیت سلامتی و افزایش تأثیر معنویت بر رفتار از نالترکسون مؤثرتر است. روش شناخت درمانی بر پایه تفکر نظارهای و فعال سازی طرح وارههای معنوی از نظر کاهش میزان عود، افزایش میزان اطاعت درمانی، کارکرد اجتماعی، کاهش مصرف مواد و بهبود سلامتی و معنویت از رفتاردرمانی شناختی مؤثرتر بود (01/0 P). به نظر میرسد به کارگیری شناخت درمانی مبتنی بر تفکر نظارهای (ذهن آگاهی) و فعال سازی طرح وارههای معنوی به شکل چشم گیری اثربخشی درمان دارویی و رفتاردرمانی شناختی را در پیشگیری از عود مواد افیونی افزایش میدهد.
جمعهپور (1382) در پژوهش خود با عنوان «بررسی کارآیی و اثربخشی شناختدرمانی در کاهش نگرشهای ناکارآمد و باورهای مرتبط با مواد افراد معتاد» که با هدف بررسی کارایی و اثربخشی شناختدرمانی در کاهش نگرشهای ناکارآمد و باورهای مرتبط با مواد افراد معتاد طراحی شده است. در این پژوهش تجربی تک موردی که طرحها در هر زمان تنها یک آزمودنی واحد مورد مطالعه قرار گرفت، و از میان طرحهای تک موردی در این پژوهش از طرح چند خط پایهای استفاده شد. نمونهگیری با بهره گرفتن از روش مبتنی بر هدف انجام گرفت یعنی از بیمارانی که جهت ترک اعتیاد در کلینیک تشکیل پرونده میدادند و از سوی روانپزشک مرکز، تشخیص وابستگی به مواد برای آنها گذاشته میشد با بهره گرفتن از مصاحبه غربال سه نفر بعنوان نمونه پژوهش انتخاب
شدند. نتایج نشان داد که شناخت درمانی در کاهش نگرشهای ناکارآمد، باورهای مرتبط با مواد و همچنین افسردگی، اضطراب و استرس افراد وابسته به مواد مخدر کارا و اثربخش بوده و از معناداری بالینی نیز برخوردار میباشد. در مجموع با توجه به یافتههای پژوهش میتوان نتیجه گرفت، از آنجایی که نگرشهای ناکارآمد و باورهای مرتبط با مواد نه تنها در عود مجدد اعتیاد، بلکه در گرایش و تداوم مصرف مواد مخدر و همچنین تداوم آشفتگیهای روانشناختی معتادین مؤثر است.
2-5-1- مطالعات خارجی
ژوان و همکاران (2002) در پژوهشی نیمه تجربی (آزمایشی) با عنوان اثربخشی آگاهی فراشناختی بر پیشگیری از افکار (باورهای) نا امیدانه و منفی در افراد دچار عود سوء مصرف نشان دادند که آموزشها مبتنی بر درمان شناختی، آگاهی فراشناختی را بهبود بخشیده و از عود افسردگی جلوگیری نموده، همچنین نتایج پس آزمون نشان داد که آموزش درمان شناختی میتواند به کاهش افکار منفی و تغییر باورها به سمت باورهای مثبت عمل نماید.
کسلر و همکاران (2003) پژوهشی را تحت عنوان بررسی کارآیی و اثربخشی شناخت درمانی در درمان و جلوگیری از عود و بازگشت افسردگی انجام دادند. این پژوهش نشان داد که شناخت درمانی در درمان و جلوگیری از عود و بازگشت افسردگی مؤثر بوده است.
هایس و همکاران (2003) تحقیقی را تحت عنوان «مقایسه سه شیوه دارو درمانی، شناخت درمانی و رفتاردرمانی در کاهش تمایل نوجوانان به مصرف مواد» انجام دادند. نتایج نشان داد که بین میانگین نمرات پسآزمون تمایل به مصرف مواد چهار گروه دارو درمانی، شناخت درمانی، رفتاردرمانی و گواه تفاوت معناداری وجود دارد. بین میانگین نمرات تمایل به مصرف مواد پسآزمون هر یک از گروهها با گروه گواه تفاوت معناداری وجود داشت. میزان تاثیر دارودرمانی 17 درصد، شناخت درمانی 52 درصد و رفتاردرمانی 13 درصد بود و در نهایت یافتههای پژوهش بیانگر تاثیر دارو درمانی، شناخت درمانی و رفتار درمانی در کاهش تمایل به مصرف مواد نوجوانان بوده است.
اسکلمن (2004) 231 دانشجوی دانشگاه پنسیلوانیا را به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی و شاهد تقسیم کرد و با هدف پیشگیری از نگرشهای ناکارآمد و افسردگی آنها را تحت آموزش درمان شناختی مبتنی بر آگاهی قرار داد. پس از یک دوره یکساله پیگیری، شرکت کنندگان در دوره آموزشی نسبت به گروه شاهد به طور معناداری افسردگی و نگرشهای ناکارآمد کمتری داشتند.
توناتو (2008) در تحقیقی بدین نتیجه رسید که گروه سوء مصرفکننده مواد نسبت به گروه نمرات بالاتری در مقیاس نگرشهای ناکارآمد و باورهای غیرمنطقی داشتند و در نتیجه انجام شناخت درمانی را بر این بیماران ضروری دانستند.
کارولو همکاران (2009) در پژوهش خود که به اثربخشی شناخت درمانی بر درمان اعتیاد، به این نتیجه رسید که این رویکرد درمانی اثر مثبت حود را بر روی گروه مورد مطالعه بر جای گذاشته و نقطه عطف اثربخشی این رویکرد از آن روست که درمانگر به مراجع کمک میکند تا افکاری را که برانگیزنده نگرش مثبت به مواد مخدر است، بازشناسد و افکار غیرمنطقی و باورهای غلط را تغییر دهد.
تارگینتون، کینگدان، راتود، ویلکاک، برابان و همکاران (2009) در یک مطالعه اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر وضعیت سلامت روان شناختی و افکار ناخوشایند را در افراد وابسته به الکل مورد بررسی قرار دادند که بدین منظور 73 بیمار به صورت تصادفی به دو گروه درمان شناختی رفتاری بدون داروی نالتروکسون و درمان شناختی رفتاری همراه با نالترکسون اختصاص داده شدند. نتایج پژوهش نشان داد، بیمارانی که برنامه درمان شناختی رفتاری را به اتمام رسانده بودند، بهبود معنی داری در وضعیت سلامت و بهزیستی روان شناختی داشته و کاهش افکار منفی و ناخوشایند خود نشان دادند.
بولمایجر و همکاران (2010) در مطالعه خود نشان دادند که یکی از مهمترین جنبههای شناخت درمانی در گروه معتادان خود درمانجو، این است که این گروه از افراد یاد میگیرند با هیجانها و افکار منفی مقابله نموده، حوادث ذهنی را به صورت مثبت تجربه کنند.
تاکویا شینجو و همکاران (2015) در مطالعهای که اوایل سال نو میلادی 2015 بر روی گروهی از خانوادههایی که یکی یا بیشتر از اعضای آنها درگیر با مساله اعتیاد بود، در بخشی از یافتههایشان نشان دادند که نگرشهای بعضا سهلگیرانه و درک کلی در سطح پایین، در رابطه با عوارض مواد مخدر با درگیر شدن فرد و در دام اعتیاد افتادن وی همبستگی دارد، همچنین نگرش عمومی نسبت به مواد مخدر با انتخاب اولویت مصرف ماده مخدر دارای ارتباط معنادار بود.
فصل سوم:
روش شناسی تحقیق
3-1- مقدمه
هرگز نمیتوان ادعا نمود و مطمئن بود که شناختهای بدست آمده حقیقت دارند زیرا زمینه شناخت مورد پژوهش نامحدود و آگاهی و روش های ما برای کشف حقیقت محدود هستند. حال اگر فرض بر این باشد که هدف فعالیتهای پژوهشی حقیقت جویی است و پژوهشگران با صداقت به دنبال این هدف میباشند آنچه را که ایشان انجام میدهند و مییابند. میتوان کوششی برای نزدیکی به حقیقت دانست (رفیعپور 1383، 80). جهت انجام یک پژوهش باید دنبال شناخت روش آن بود چرا که بدون شناخت نمیتوان به هدفهای علم و کشف ناآگاهیها رسید (ساروخانی 1382، 49). در واقع دستیابی به هدفهای تحقیق میسر نخواهد بود، مگر زمانی که جستجوی شناخت یا روششناسی درست صورت پذیرد (خاکی 1382، 193).
محتوای فصل سوم به معرفی روش بکار رفته در تحقیق (چارچوب روششناسی) که پژوهشگر جهت انجام این تحقیق در نظر گرفته است اختصاص دارد. که مشتمل بر: معرفی روش تحقیق، شناخت جامعه آماری، روش نمونه گیری، معرفی ابزارهای تحقیق (پرسشنامهها)، شیوه تجزیه و تحلیل اطلاعات و روش اجرای پژوهش و کیفیات مربوط به آن میباشد.
3-2- روش تحقیق
طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی بصورت پیش آزمون پس آزمون میباشد. در پیش آزمون ممکن است صرف نظر از اینکه آیا متغیر مستقل x به کار برده شده است یا خیر به عنوان یک تجربه یادگیری عمل کند و در نهایت باعث شود که آزمودنیها نسبت به پاسخهای موجود در پس آزمون آگاهی پیدا کنند (دلاور 1384، 78). همچنین اجرای پیش آزمون در قبل و بعد از اجرای تحقیق میتواند آزمودنیها را نسبت به متغیر مستقل یا عواملی آگاه نماید که در حالت طبیعی متوجه آن نیستند. آزمودنیهای این پژوهش به صورت در دسترس انتخاب شدند، و پس از اجرای آزمونها و قبل از دخالت متغیر مستقل، به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و شاهد جای گرفتند.
3-3- جامعه آماری و روش نمونه گیری
جامعه آماری همان جامعه اصلی بوده که از آن نمونه یا نما (معرف) بدست میآید (ساروخانی ۱۳8۲، ۱۵۸). جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه افراد دارای سوءمصرف مواد مخدر مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد تشکیل میدهند، افراد دچار سوء مصرف مواد با مراجعه به مراکز ترک اعتیاد شهر ایلام شناسایی و پس از جلب نظر آنها جهت همکاری انتخاب میگردند. با توجه به اینکه تعداد اصلی کل جامعه (N) در دست نیست لذا نمونهها از جامعه آماری انتخاب شده بصورت در دسترس گزینش شدند. جهت تعیین حجم نمونه، با توجه به اظهارات مسئولین، و آمار البته نه چندان دقیق، طی شش ماهه دوم سال 1393، ماهیانه، در حدود 40 الی 50 نفر به این مراکز مراجعه میکنند، لذا با بهره گرفتن از جدول مورگان تعداد 40 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب گردید، از آنجا که پژوهش حاضر بصورت شبه آزمایشی (تجربی) است، تعداد در نظر گرفته شده در قالب 2 گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 20 نفر) تقسیم شدند.
3-4- ابزار اندازهگیری تحقیق
با توجه به ماهیت پژوهش، که جزو تحقیقات میدانی میباشد، مناسبترین ابزار، پرسشنامه میباشد، ابزار اندازه گیری در پژوهش حاضر، پرسشنامه بود. سؤالاتی که به صورت باز یا بسته (دارای مقیاس) طراحی میشود تا وضعیت نگرش افراد را نسبت به یک واقعیت از طریق آن را ارزیابی نمایند. در این پژوهش از 2 پرسشنامه استاندارد استفاده شده که در ادامه به معرفی آنها پرداخته میشود، ضمن اینکه، در قسمت ابتدای پرسشنامه، سؤالات عمومی مربوط به خصوصیات دموگرافیک (جمعیت شناختی) نمونه مورد پژوهش از قبیل (سن، وضعیت تاهل، تحصیلات، شغل، سابقه ابتلا به مصرف مواد و…) قرار داده شد. الف: مقیاس باورهای مرتبط با مواد: این پرسشنامه، مقیاسی خود سنجی است که توسط رایت و بک (1993) ساخته شده و باورهای مرتبط با مواد را در دو بعد ارائه شده، میسنجد و شامل عبارتهایی درباره پیامدهای مثبت و منفی مصرف مواد است، عبارتهای مثبت، شامل مواردی است که اثرات مواد بر افزایش خلق و خو دارد و عبارتهای منفی به اثرات مواد و این که اثرات قابل اغماض میباشند یا خیر اشاره دارد و دارای 20 گویه است. پاسخدهی در طیف لیکرت 7 درجهای (از کاملاً مخالفم تا کاملاً موافقم) است، روایی و اعتبار مناسبی را بک و همکاران (1993) برای این پرسشنامه گزارش کردهاند. در ایران، رحمانیان و همکاران (1384) همسانی درونی این پرسشنامه را 82/0 گزارش دادند. محمدخانی (1390) نیز با بهره گرفتن از روش آلفای کرونباخ اعتبار آنرا 87/0 گزارش کردند. ب: مقیاس نگرش ناکارآمد (DAS): آسیب شناختی، بر مبنای مدل شناختی بک (1967-1976) بر سنجش ساختارهای وابسته به شناخت بسیار تأکید دارد (بک و همکاران 1983). و جهت تعیین نگرشها و نگرشهای زمینه ساز افسردگی است که بر مبنای نظریه شناختی بک ساخته شده. همچنین از این مقیاس جهت سنجش و ارزیابی فرضیات و اعتقادات زیربنایی استفاده میشود که مشخصکننده محتوای شناختی در میل و نگرش فرد در تمایل به مواد مخدر است بر مبنای نظریه بک است. این مقیاس دارای 40 سؤال و چهار زیرمقیاس: کمال طلبی، نیاز به تایید، نیاز به راضی کردن دیگران و آسیبپذیری میباشد، براساس پژوهشهای گوناگون، میانگین نمرات بدست آمده، افراد سالم بین 119 تا 128 گزارش شده است، و نمره بالاتر نشان دهنده آسیب پذیری بیشتر است، بک، بروان، استیر و ویسم (1991) اعتبار و پایایی آن را به وسیله نمونهای شامل 2023 نفر از بیماران سرپایی که برای درمان شناختی مراجعه کرده بودند، برآورد کرده و ضرایب رضایت بخشی نیز به دست آوردند. این مقیاس در مدت بیش از
شش هفته دارای ضریب پایایی بالا (90/0)r بود، و با ثبات درونی خوب و ضریب آلفای 75/0 است، در پژوهش کاویانی و همکاران (1384) ترجمه و اعتباریابی مقدماتی آن در دستور کار قرار گرفت. عبارات مقیاس را پنج روان شناس ارزیابی کردند و بازخوردها در شکل نهایی مقیاس اعمال شدند.