فایل رایگان پایان نامه روانشناسی : منبع کنترل درونی
1 min read
منبع کنترل بیرونی
افرادی که دارای متغیرهای شخصیتی موسوم به منبع کنترل بیرونی هستند تصور میکنند که دریافت تقویت آنها وابسته به مردم دیگر، تقدیر و یا شانس است این افراد معتقدند که بر آنچه بر ایشان روی میدهد کنترل ندارند و رویدادها را به منابع بیرونی از خود مثل شانس، سرنوشت و صاحبان قدرت نسبت میدهند. در واقع، این افراد فکر میکنند که دریافت تقویت آنها وابسته به لطف دیگران و یا شانس است. مردم دارای منبع کنترل بیرونی معتقدند که تقویت توسط مردم دیگر کنترل شده و آنها در مقابل این نیروهای بیرونی ناتواناند. (شولتز، ترجمه سیدمحمدی، 1388).
منبع کنترل ما تأثیر مهمی بر رفتارمان خواهد داشت. اشخاصی دارای منبع کنترل بیرونی هستند که معتقدند رفتارها یا مهارتهای آنها در تقویتهایی که دریافت میدارند اثری ندارد، در نتیجه در کوشش برای بهبود موقعیت خود فایدهای نمیبینند. آنها به منبع کنترل زندگی خود در زمان حال یا آینده باور چندانی ندارند. (کریمی، 1389).
افراد معتقد به منبع کنترل بیرونی ارزش ناچیزی برای هرگونه تلاش جهت بهبود بخشیدن به شرایط خود قائل میباشند. برای این افراد زندگی بیشتر نوعی بازی شانس است و به نظر آنها موفقیت بیشتر به شانس یا لطف دیگران بستگی دارد (گنجی، 1391).
بنابراین درمییابیم که منبع کنترل درونی – بیرونی یک بعد شخصیتی است و بهطور کلی بیشتر مردم بین این دو حد افراطی قرار میگیرند. میزان درونی یا بیرونی بودن فرد یک رشته پیامدهای رفتاری خواهد داشت. انتظار میرود که درونیها در انواع بسیاری از فعالیتها سلطهجویی و کارآمدی نشان دهند. در حالی که بیرونیها بیشتر منفعل هستند. (کریمی، 1389).
2-7-4. ویژگیهای افراد با منبع کنترل درونی
اشخاص با منبع کنترل درونی از لحاظ رفتاری و شخصیتی دارای ویژگیهای زیر میباشند:
کنترل کافی بر زندگی خود دارند، یعنی به توانایی خود در مهار کردن رویدادهای زندگی باور دارند.
در تکالیف خود عملکرد بهتری دارند و در انواع بسیاری از فعالیتها سلطهجویی و کارآمدی نشان میدهند.
کمتر تحت نفوذ دیگران قرار میگیرند و حس انتخاب شخصی بیشتری را تجربه میکنند.
برای مهارتها و پیشرفتهای شخصی خود ارزش والاتری قائلاند.
نسبت به تقویت های محیطی که میتوانند برای هدایت رفتار خود از آنها استفاده کنند هشیارترند.
بیشتر افراد دارای کنترل بیرونی برای قبول مسؤولیت اعمال خود آمادگی دارند.
با احتمال بیشتری درگیر خیالپردازیهای زیادتری درباره پیشرفت میباشند و خیالپردازیهای کمتری درباره شکست دارند.
اطلاعات بیشتری را در موقعیتهای متفاوت کسب نموده و پردازش مینمایند.
احتمال کمتری دارد که مشکلات هیجانی داشته باشند و الکلی بشوند.
10- در کنار آمدن با ناراحتیهای روانی توانایی بهتری دارند.
11- عزتنفس بیشتری دارند و به شیوههای ماهرانه اجتماعیتری عمل میکنند.
12- با همسالانشان مردمیترند و جذب مردمی میشوند که میتوان آنها را دستکاری کرد.
13- این افراد گرایش به کسب نمرات بیشتری در مدرسه دارند در آزمونهای پیشرفت تحصیلی استاندارد نمرات بالاتری به دست میآورند.
14- در تلاش برای قانع سازی و زورگویی مقاومتر، زیرکتر و کنجکاوترند.
15- احتمال دارد این اشخاص از نظر جسمانی سالمتر از افراد بیرونی باشند و نیز گرایش کمتری به بیماریهای فشار خون، حملات قلبی دارند.
16- افراد دارای منبع کنترل درونی به ورزش کردن علاقهمندتر بوده و احتمال ترک سیگار در آنها بیشتر است.
2-7-5. ویژگیهای افراد با منبع کنترل بیرونی
اشخاص با منبع کنترل بیرونی از نظر رفتاری و شخصیتی دارای ویژگیهای زیر میباشند.
این افراد به امکان کنترل زندگی خود در زمان حال و آینده باور چندانی ندارند.
در کوشش برای بهبود موقعیت خود فایدهای نمیبینند.
احساس فشار روانی در این افراد بیشتر است.
افراد بیرونی محیط را تهدیدکننده میبینند، یعنی اعتقاد آنها این است که کنترلی بر آن ندارند.
از نظر جسمانی نسبت به افراد درونی ضعیفترند، یعنی درونیها به نظر میرسد سالمتر باشند.
بیشتر از درونیها به شانس اعتقاد دارند و در واقع برای افراد زندگی بیشتر نوعی بازی شانس است.
موفقیتهایشان را به لطف دیگران و یا شانس نسبت میدهند.
برای قبول مسؤولیت آمادگی کمتری دارند.
این افراد به طور کلی حس کنترلی را احساس نمیکنند.
بیشتر منفعل هستند و احتمال رفتار فعال در آنها کمتر است (همان).
2-8. پیشینه تحقیق
شیوع اختلالات روانی بسیار بالا است و پیشبینی شده است تا سال 2020، دومین عامل از کار افتادگی در دنیا افسردگی باشد که عامل بسیار نگران کنندهای است (مورای و لوپز، 1997). همچنین، بررسیها از سال 1380-1342 در ایران نشان میدهد بیش از نیمی از دانشجویان نیازمند مراجعه به روانشناس میباشند که رسیدگی به وضعیت جوانان را بیش از پیش بااهمیت میسازد (پورشریفی، 1383؛ به نقل از آزاد).
محققان زیادی بر تأثیر مذهب، شادکامی، س
بکهای دلبستگی و منبع کنترل، هر یک به صورت جداگانه بر سلامت روان تأکید دارند و در این زمینه بررسیهای متعددی صورت گرفته است که در این بخش به چند مورد از آنها اشاره خواهد شد. گرچه سهم بررسی ایمان بسیار اندک است و یک متغیر نوین در عرصه روانشناسی به شمار میآید که از نظر علمی، میان مذهب و اخلاقیات، پیوند برقرار میکند و از این حیث جای کار بسیاری دارد.
2-8-1. سلامت روان و ایمان
نسبت به میزان اهمیت این دو حوزه پژوهشی، مطالعات کمی در زمینه رابطه مذهب و سلامت روانی در سطح جهانی انجام گرفته است. سهم معنویت و سلامت روان اندکی بیشتر است. گرچه نتایج تحقیقات در رابطه با اثر مثبت یا منفی ایمان، معنویت و مذهب بر سلامت روان گاه ضد و نقیض به نظر میرسد، اما اثر مثبت آن به وضوح در تحقیقات بیشتری به اثبات رسیده است.
در پژوهشی ارتباط میان ایمان (نگرشها در برابر رفتارها) و سلامت روان در جمعیت بیماران مبتلا به سرطان و بازماندگان مورد بررسی قرار گرفت. سلامت روان به نحو مثبتی با مفهوم خدای مهربان و به نحو منفی با مفهوم خدای سختگیر مرتبط بود. سلامت روان با هدف درمانی (درمان در مقابل شیمیدرمانی / تسکین)، فراوانی عبادت و نماز، انگیزه ایمان درونی، یا درد فیزیکی غیرمرتبط بود. عقیده به خدا به عنوان دوست به طرز نیرومندی با سلامت روان بالاتر در ارتباط بود، حتی با وجود پیشآگهی ضعیف یا درد (میسنهلدر و همکاران، 2013).
در یک مطالعه که توسط ریپنتروپ و همکاران انجام گرفت، رابطه مذهب-معنویت و سلامت جسمانی، سلامت روانی و درد در جمعیت مبتلا به درد مزمن مورد بررسی قرار گرفت. این تحقیق روی 122 بیمار مبتلا به درد مزمن عضلانی-اسکلتی اجرا شد. بیماران مذهبی دردمند یا دارای عقاید معنوی، متفاوت از جمعیت عمومی (مانند بیماران دردمندی که احساس تمایل کمتری به کاهش درد در جهان داشته و بیشتر احساس میکردند توسط خدا رها شدهاند) ظاهر شدند. تحلیل رگرسیون چندگانه رابطه معنیداری میان مذهب-معنویت و سلامت جسمی و روانی آشکار کرد. تجارب، حمایت مذهبی، خودارزیابی از مذهب-معنویت، قویاً به صورت معنیداری سلامت روانی را پیشبینی میکرد (ریپنتروپ و همکاران، 2005).
در پژوهشی رابطه میان معنویت، اعمال مذهبی، عاملهای شخصیت و سلامتی در میان پنج آیین معنوی-ایمانی مختلف (بودایی، کاتولیکها، یهودیان، مسلمانان و پروتستان) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تحلیل آنووا نشان داد که سلامتی بسته به درجه ایمان متفاوت است. همبستگی پیرسون برای کل نمونه مورد بررسی نشان داد که سلامت روانی بالاتر به طور معناداری با افزایش معنویت مرتبط است (جانستون و همکاران، 2012).
در تحقیق دیگری که توسط جانسین و همکاران (2005) انجام گرفت، با بهره گرفتن از اندازهگیریهای متعدد مذهب اثر آن بر روی سلامت روان بررسی شد. نتایج نشان داد میزان سلامت روان به باورهای فرد (شمول در برابر محرومیت از تعالی) و نحوهای که فرد معتقد است (لفظی در برابر نمادین) بستگی دارد. افراد مذهبی نگرش نمادین به دین داشتند و نمرات بالاتری در ابعاد مثبت سلامت روان (بهزیستی) به دست آوردند. هیچ نتیجه معناداری مبنی بر تأثیر منفی مذهب بر سلامت روان مشاهده نشد.
در مطالعهای ارتباط میان جهتگیری مذهبی و سلامت روان در کرمانشاه مورد بررسی قرار گرفت و بدین منظور 720 نفر از دانشجویان به روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. نتایج نشان داد بین جهتگیری مذهبی و سلامت روان افراد رابطه مستقیم معنادار وجود دارد (عارفی و محسن زاده، 1390).
در تحقیق دیگری که توسط صولتی و همکاران (1390) انجام گرفت، رابطه بین جهتگیری مذهبی و سلامت روان بررسی شد. 200 دانشجو به شیوه نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند. نتایج بیانگر همبستگی معنیداری میان این دو متغیر بود. به عبارت دیگر، با بالا رفتن جهتگیری مذهبی، سلامت روان افزایش مییابد. محقق در ادامه بیان میدارد که تنها مذهب با بعد درونی است که سلامت روانی را بهبود میبخشد (صولتی، 1390).
جان بزرگی (1386) نیز در تحقیق دیگری ارتباط جهتگیری مذهبی با سلامت روان را مورد بررسی قرار داد. نتایج نشان داد که بین مذهبی بودن و سلامت روانی رابطه مستقیمی وجود دارد. هرچه جهتگیری مذهبی درونیتر میشود سلامت روانی بالاتر میرود. هرچه جهتگیری فرد در زمینه مذهبی بیرونیتر میشود احساس خستگی و نشانههای بدنی، میزان اضطراب و بیخوابی فرد بیشتر میشود.
اوکانر و همکاران (2003) در پژوهشی که بر روی 177 دانشجو برای بررسی رابطه مذهب با استرس و فشار روانی انجام دادند گزارش دادند که قادر نبودهاند رابطهای میان مذهب با سلامت جسمانی یا روانی پیدا کنند.
2-8-2. ارتباط سلامت روان با شادکامی، سبکهای دلبستگی و منبع کنترل
برای بررسی ارتباط شادکامی خود گزارش شده با سلامت روانی جسمانی در میان بزرگسالان جوان پرنگار و همکاران (2004) تحقیق گستردهای را بر روی 1257 دانشجو در سوئد به انجام دادند. تجزیه و تحلیل چندمتغیره نشان داد احساس شادکامی تمام یا بیشتر مواقع به نحو نیرومندی با سلامت روان بالاتر مرتبط است. بر اساس این پژوهش سلامت جسمی با شادکامی رابطه ضعیف و از نظر آماری غیرمعناداری دارد.
ینگپروگساون و همکاران (2012)، در مطالعهای روی شادکامی، سلامت روانی، اجتماعی و جمعیت شناختی به بررسی اثر آنها روی یکدیگر پرداختند. نتایج مرتبط با پژوهش حاضر مطرح خواهد شد. در این تحقیق که در انجمن
های میان گروه ملی بزرگسالان تایلند انجام شد، 60569 نفر از بزرگسالان آموزش از راه دور تایلندی برای تحقیق انتخاب شدند. در این تحقیق نشان داده شد که وضعیت روانی و شادکامی قویاً در ارتباطند. (2012).
در پژوهشی در اراک ارتباط شادکامی و سلامت روانی در میان دانشجویان مورد بررسی قرار گرفت و نتایج حاکی از همبستگی معناداری بین نمرات شادکامی و سلامت روانی بود (رفیعی و همکاران، 1390).
خوش کنش و کشاورز (1378) نیز در تحقیق دیگری ارتباط میان شادکامی و سلامت روانی را بررسی کردند و نتایج پژوهش حاکی از آن بود که بین احساس شادکامی با مشکلات روانی، علائم جسمانی، اضطراب و افسردگی در دانشجویان دختر و پسر رابطه منفی معناداری وجود دارد.
در مطالعهای دیگر ارتباط میان سبکهای دلبستگی و سلامت روان در استرس شدید زندگی واقعی در میان جوانان اسرائیلی بررسی شد. سبک دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا به طور معناداری به صورت منفی سلامت روان را پیشبینی میکرد (نریا و همکاران، 2001).
در تحقیقی که توسط راکو-باگدن و همکاران (2011) صورت گرفت، دلبستگی و سلامت روانی با واسطهگری دلسوزی نسبت به خود و اهمیت دادن مورد بررسی قرار گرفت. 208 دانشجو برای این مطالعه انتخاب شدند. نتایج حاکی از ارتباط میان آنها بود و تواناییهای افراد برای مهربان بودن نسبت به خود و احساسشان و اهمیت قائل شدن برای دیگران تعیینکننده جهتگیری دلبستگی و سلامت روانی بود و علاوه بر این، میان جهتگیری دلبستگی و سلامت روان ارتباط وجود داشت.
در مطالعه دیگری که بر روی 186 نوجوان در چین انجام گرفت، مشخص گردید دلبستگی دوسوگرا و اجتنابی همبستگی منفی معنیداری با سلامت روان دارند (چن، 2009).
در پژوهشی که به منظور بررسی رابطه سبک دلبستگی با سلامت روان بزرگسالان بازمانده در مناطق زلزلهزده شهرستان بم انجام شد، 314 بزرگسال به شیوه داوطلبانهی در دسترس انتخاب شدند. نتایج حاکی از این بود که بین سبک دلبستگی ایمن با سلامت روان رابطه مثبت معنادار و بین سبکهای دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا با سلامت روان رابطه منفی معناداری وجود دارد. به علاوه، نتایج نشان داد که سبک دلبستگی ایمن، سبک دلبستگی اجتنابی و سبک دلبستگی دوسوگرا قادرند به طور معناداری سلامت روان را پیشبینی کنند و نیز این سه سبک قادرند میزان بالایی از تغییرپذیری سلامت روان را در شرایط ناگوار تبیین کنند (رحیمیان و همکاران، 1387).
جوز باتیستا و همکاران (2008)، در تحقیقی رابطه بین سلامت ذهنی (SWB) و ابعاد مختلف منبع کنترل درونی، بیرونی و وابسته را در دانشجویان برزیلی بررسی کردند. نتایج نشان داد که منبع کنترل میتواند سلامت ذهنی دانشجویان را پیشبینی کند، با این حال این همبستگی ضعیف بود. به عبارت دیگر، صاحبان منبع کنترل درونی از سلامت ذهنی به نسبت بهینهتری برخوردار بودند (به نقل از شعبانی و همکاران، 1389).
تحلیل نتایج در مطالعهای دیگر نشان داد که منبع کنترل بیرونی برای سلامت روانشناختی و سلامت فرد مضر میباشد (توماس و استیتز، 2003؛ به نقل از یاریاری و همکاران).
در تحقیق دیگری وضعیت سلامت روانی و منبع کنترل نوجوانان دختر خانوادههای معتاد و غیرمعتاد بررسی گردید و بدین منظور 120 نفر به روش تصادفی انتخاب شدند. نتایج نشان داد نوجوانان دختر دارای منبع کنترل درونی از سلامت روانی بالاتری برخوردارند. رشد و تقویت منبع کنترل درونی یکی از روشهای مناسب برای پیشگیری و کاهش آسیبپذیری است (اعتمادی و فراهانی، 1390).
در تحقیقی نیز تحلیل نتایج نشان داد بین سلامت روانی و منبع کنترل ارتباط مثبت و معناداری وجود ندارد (خسروی و آقاجانی، 1382).
2-8-3. ارتباط ایمان با شادکامی، سبکهای دلبستگی و منبع کنترل
تحقیقات تجربی به نحو گستردهای بیانگر اثر مثبت دینداری بر شادکامی است، به نحوی که به عنوان مدرکی دال بر اثبات تأثیر سودمند بودن دین در سطح جهانی دیده میشود. با این حال، اکثر مطالعات در ایالات متحده آمریکا انجام شده است. برای بررسی اثر دینداری بر ایمان در دیگر نقاط جهان مطالعهای به طور همزمان در آمریکا، هلند و دانمارک انجام گرفت. ارتباط میان مذهب و شادکامی معنادار و مثبت بود. ارتباط میان این دو متغیر در آمریکا به طور قابل توجهی نیرومندتر از هلند و دانمارک بود (اسنپ، 2008).
در تحقیق گستردهای ارتباط میان دین و مذهب با شادکامی در 60 کشور مختلف بررسی شد. نتایج نشان داد که مذهب نقش مهمی در احساس شادکامی و خوشبختی ایفا میکند (موکرجی و بارون، 2005).
رزمارین و همکاران (2009)، در پژوهشی در میان یهودیان که بر روی 565 نفر انجام شد به این نتیجه رسیدند که سطوح بالاتر اعتماد به خدا با اضطراب و افسردگی کمتر و شادکامی شخصی بالاتر در ارتباط بود.
در تحقیقی ارتباط میان دینداری و شادکامی در میان دانشجویان مقطع لیسانس مسلمان مورد بررسی قرار گرفت و تحلیل نتایج بیانگر ارتباط قابل توجه این دو متغیر با یکدیگر بود. بدین نحو که نمره بالاتر در باورهای دینی به طور معناداری با نمره بالاتر در متغیر شادکامی همراه بود. نتیجه مؤید آن بود که افراد با نگرش مذهبیتر سطوح شادکامی بالاتری را تجربه میکنند (صحرائیان و همکاران، 2013).
در پژوهشی که بر روی 756 دانشجو انجام شد ارتباط میان دینداری و شادکامی مثبت و معنادار گزارش شد (قمری، 1389).
در مطالعهای دیگر نیز تحلیل نتایج نشان داد بین دینداری با
]]>