معیارها و مقیاسهای اثربخشی سازمانی
1 min read
در دهه 1960 و اوائل دهه 1970 تحقیقات وسیعی در مورد اثربخشی سازمانی صورت گرفت. با مروری بر این تحقیقات به معیارهای سیگانه متفاوتی دست مییابیم.
1- اثربخشی کلی: ارزیابی کلی که تا حد زیادی از معیارهای متعددی بهره میجوید، معمولاً از طریق ترکیب نمودن اسناد عملکرد گذشته یا بدست آوردن ارزیابیهای کلی و یا اینکه از طریق قضاوتهای اشخاص بصیر و مطلع نسبت به عملکرد سازمان، اندازهگیری میشود.
2- بهرهوری: معمولا به عنوان مقدار یا حجم محصولات یا خدمات عمدهای که توسط سازمان ارائه میگردد، تعریف میشود. و میتواند در سه سطح فردی، گروهی و سازمانی که از طریق مراجعه به اسناد و ارزیابیهای موجود و ترکیب آنها در مورد سنجش واقع میشود.
3- کارایی: نسبتی است که مقایسهای را بین برخی از جنبههای عملکرد واحد با هزینههای متحمل شده جهت تحقق آن نشان میدهد.
4- سود: مبلغ درآمد حاصل از فروش منهای کل هزینه و تعهدات ایجاد شده است. معمولا نرخ برگشت از سرمایه و درصد بازدهی فروش کل را میتوان معادل سود دانست.
5- کیفیت: کیفیت محصول یا خدمات عمدهای که به وسیله سازمان ارائه میشود ممکن است شکلهای عملیاتی متعددی را به خود بگیرد که بوسیله نوع محصولات و خدمات ارائه شده توسط سازمان تعیین میشود.
6- حوادث: میزان سوانحی که حین کار اتفاق میافتد و اتلاف وقت را موجب میشود.
7- رشد: به وسیله افزایش در متغیرهایی نظیر کل نیروی کار، ظرفیت کارخانه، داراییها، میزان فروش، سود و سهم بازار و همچنین میزان ابداعات و اختراعات جدید، نشان داده میشود. بر مقایسه وضعیت فعلی سازمان با وضعیت گذشته آن دلالت میکند.
8- میزان غیبت در کار: تعریف متداول از غیبت اشاره به غیبتهای غیر موجه دارد، اما علاوه بر این تعاریف متعددی از غیبت وجود دارد ( نظیر کل زمان غیبت نسبت به میزان وقوع حوادث).
9- جابهجایی (ترک خدمت): میزان خاتمه خدمتهایی که به صورت داوطلبانه صورت میگیرد و معمولاً از طریق مراجعه به اسناد بایگانی شده، قابل تشخیص است.
10- رضایتمندی شغلی: رضایتمندی شغلی را به طرق مختلفی تعبیر و تعریف کردهاند، اما یک نظریه معتبر آن را به عنوان رضایت فرد به نسبت به آنچه که از شغل برای او حاصل میشود، تعریف میکنند.
11- انگیزش: معمولاً به میزان آمادگی فرد برای درگیر شدن در اعمال هدفمند و یا فعالیتهای شغلی اطلاق میشود. انگیزش، احساس مرتبط با رضایتمندی حاصل از نتایج کار فرد نیست، بلکه بیشتر به آمادگی یا میل به کار برای تحقق اهداف شغلی بر میگردد.
12- روحیه: به عنوان پدیدهای گروهی که متضمن تلاش مضاعف، یکی شدن اهداف فرد و سازمان و ایجاد تعهد و احساس تعلق است، تعریف میشود. روحیه، مسئلهای گروهی بوده و انگیزش، موضوعی فردی به حساب میآید.
13- کنترل: میزان و توزیع کنترل مدیریت در یک سازمان است که به مدد آن رفتار اعضاء سازمان تحت نفوذ قرار گرفته و جهت داده میشود.
14- انسجام/تعارض: انسجام به عنوان اینکه، افراد در سازمان همدیگر را دوست داشته، با هم خوب کار کنند و ارتباطات همه جانبه و باز با هم داشته باشند و تلاشهای کاری آنها هماهنگ باشد، تعریف میشود و تعارض به عنوان برخورد فیزیکی، لفظی، هماهنگی ضعیف و ارتباطات غیر اثربخش تعریف شده است.
15- انعطافپذیری/ انطباق: انطباق و انعطافپذیری به توانایی یک سازمان برای تغییر رویههای استاندارد عملیاتی خود در پاسخ به تغییرات محیطی سازمان اشاره دارد.
16- برنامهریزی و هدفگذاری: به میزانی که یک سازمان به طور اصولی و منظم گامهایی را که در آینده باید بردارد، مشخص سازد و خود را درگیر رفتار هدفگذاری شده کند، اشاره دارد.
17- اجماع در هدف: جدای از تعهد واقعی به اهداف سازمانی، اجماع در هدف به میزانی که همه افراد یک سازمان، هدف واحدی را برای سازمان خود متصورند، اشاره دارد.
18- نهادینه کردن اهداف سازمانی: به پذیرش اهداف سازمانی اشاره داشته و بر این باور است که اهداف سازمانی صحیح و درست هستند.
19- سازگاری نقش و هنجار: به حد و حدودی که اعضای سازمان در خصوص موضوعاتی از قبیل نگرشهای مساعد سرپرستی، انتظارات نقش، روحیه و الزامات نقش توافق دارند، اشاره میکند.
20- مهارتهای ارتباطی مدیریتی: به سطوح مهارتهایی که مدیران در ارتباط با سرپرستان، زیردستان و همکاران خود در قالب ارائه حمایتهای مختلف، یا تسهیل تعاملات سازنده و مفید و ایجاد اشتیاق برای تحقق اهداف و عملکرد عالی به کار میگیرند، اشاره دارد.
21- مهارتهای انجام وظیفه مدیریتی: به سطوح مهارتهای کلی اشاره دارد که مدیران سازمان و رهبران گروهها برای تحقق وظایف سازمانی لازم دارند. مهارتهایی مدیران در هنگام تعامل با اعضاء سازمان به کار میبرند در این مقوله قرار نمیگیرند.
22- مدیریت اطلاعات و ارتباطات: کارایی، صحت و دقت در تجزیه و تحلیل اطلاعات مهم برای اثربخشی سازمانی
23- آمادگی: قضاوت کلی در خصوص این احتمال که سازمان خواهد توانست، برخی از وظایف جدیدی که از آن خواسته میشود را به طور موفقیتآمیز انجام دهد.
24- بهرهبرداری از محیط: میزان یا حدی که سازمان به طور موفقیتآمیز با محیط خود در تعامل بوده و منابع باارزش و کمیاب مورد نیاز خود را بدست میآورد.
25- ارزیابی به وسیله پدیدههای خارجی: ارزیابی راجع به سازمان یا واحد که به وسیله افراد و سازمانهای موجود در محیط صورت میگیرد. وفاداری و اعتماد به سازمان، حمایت گروههایی نظیر عرضهکنندگان مواد اولیه، مشتریان، سهامداران، مؤسسات اجرایی و افراد جامعهتحت عنوان فوق مطرح میشود.
26- ثبات: حفظ و نگهداری ساختار، بخشهای کارکردی سازمان و منابع مورد نیاز آنها در طی زمان، به ویژه در دورههای حساس زمانی.
27- ارزش منابع انسانی: نوعی معیار ترکیبی که به ارزش کلی اعضاء سازمان بر میگردد و در قالب ترازنامه یا حسابداری بیان میشود.
28- مشارکت و نفوذ مشترک: میزان یا حدی که افراد، درون سازمان در اتخاذ تصمیماتی که مستقیماً بر کار و سرنوشت آنها تاًثیر میگذارد، مشارکت دارند.
29- تاًکید بر آموزش و توسعه: میزان تلاش و کوششی که سازمان جهت بهسازی و توسعه منابع انسانی خود به کار میگیرد.
30- تاًکید بر مؤفقیت: مقایسهای است بین نیاز فردی برای رسیدن به مؤفقیت و ارزشی که سازمان برای تحقق اهداف جدید عمده خود قائل است (رابینز، ترجمه الوانی و داناییفرد، 1391).]]>