منبع مقاله درباره عزت نفس، آموزش مهارت، خودپنداره
1 min read
از ديدگاه مازلو، عزت نفس عبارت از شايستگي توانمندي، اطمينان، استقلال و آزادي است. چنانچه عزت نفس ارضا گردد، شخص احساس ارزشمندي خويشتن ميکند (شاملو، 1373).
عزت نفس از جمله سازههاي روانشناختي است که در چند دهه اخير مورد توجه بسياري از روانشناسان و پژوهشگران قرار گرفته است. اهميت عزت نفس براي کساني که با کودکان و نوجوانان سروکار دارند، امري روشن است. به طور کلي ارزيابي که فرد از خود ميکند عزت نفس او را شکل ميدهد (ياسايي، 1370).
نظريه برنارد واينر
واينر (1984) در مورد تعيين انگيزه پيشرفت به مفهوم علت يابي در زمينههاي موفقيت و شکست تأکيد نموده واظهار ميدارد، استنباطي که افراد از عزت موفقيت و شکست خود دارند عامل مهمي است که تعيين کننده رفتارهاي پيشرفتگر او انتظارات آتي آنها از عملکردشان ميباشد. وي چهار علت عمده به شرح زير براي تعيين موفقيت و شکست شناسايي نموده است.
الف) توانايي يا عدم توانايي
ب) تلاش يا عدم تلاش
ج) دشواري يا سادگي تکليف
د) شانس خوب يابد
وي اضافه نموده است که هر يک از چهار علت فوق را بايستي از دو جنبه به شرح زير طبقهبندي نمود:
الف) جنبه دروني، بيروني يا جايگاه مهار
توانايي و تلاش علت دروني هستند، زيرا در درون خود نشأت ميگيرند و تحت کنترل او هستند ولي دشواري تکليف و شانس علتهاي بيروني هستند زيرا غالباً از اختيار و کنترل خارجاند. بنابراين ميتوان گفت که اگر افراد احساس نمايند که
– کاول راجرز ميگويد عزت نفس در انسان نه يک حالت محدود و گذرا بلکه حالتي ثابت و دائمي است.
– آبراهام مازلو عزت نفس به عنوان يک نياز ياد کرده و ميگويد: همه افراد جامعه (به جزء برخي بيماران) به يک ارزشيابي ثابت و استوار و معمولاً عالي از خودشان به احترام با خود عزت نفس يا احترام به ديگران تمايل يا نياز دارند.
– ارونسون، 1967) همچنين عزت نفس با پيشرفت تحصيلي در ارتباط است. محققان بسياري دريافتهاند که ميان عزت نفس مثبت و نمرههاي بالاتر در مدارس رابطه وجود دارد. اين رابطه زماني که کودکان خودشان را به صورت دانشآموز نگاه کرده ارزيابي ميکنند بالاتر است که ميتوان آن را عزت نفس تحصيلي ناميد. رابطه عزت نفس و پيشرفت تحصيلي به صورت تقابلي و تعاملي است، يعني عزت نفس ميتواند هم علت و هم معلول نوعي از عملکرد که در زمينه ديگري حاصل شده است، باشد (بيابانگرد، 1373).
– جورج کلي (1967-1905) به گسترش اين عقيده يعني توجه به خود پرداخت و تأکيد را بر اهميت واکنشهاي افراد ديگر در شکل دادن به عزت نفس قرار داد. از ديدگاه وي عزت نفس عبارت از شايستگي، توانمندي، اطمينان، استقلال و آزادي است. چنانچه عزت نفس ارضا گردد شخص احساس ارزشمندي خويشتن ميکند (شاملو، 1373).
نظريه ساليوان و رشد خودپنداره
نظريه ساليوان براساس روابط بين افراد قرار دارد، از نظر وي رشد رواني عبارت از تغيير مداوم و تکامل در برقراري ارتباط متقابل با ديگران، وقايع مهمي که در جريان رشد پيش ميآيد وقايعي است که در رابطه متقابل بين فردي شکل ميگيرند و هدف آنها رشد رواني، رشد و تکامل ارتباط بين فردي است. نوزاد به صورت ابتدايي و غير منطقي محيط را قبل از تکلم تجربه ميکند، فقط دو حالت راحتي و ناراحتي را ميشناسد، کيفيت اين دو وضع بستگي به چگونگي ارضاء خواستههايش دارد. کودک در اثر تجارب ارضا کننده و يا عدم آن نسبت به ديگران احساس کلي، امنيت، ناامني، اعتماد و يا عدم اعتماد پيدا ميکند، در تخيل خود تصويري از مادرخوب ميسازد که به نيازهاي او رسيدگي ميکند و مادر بد، مانع ارضاء احتياجاتش ميشود به همين نحو پس از مدتي به دو تصوير از خود “من خوب” و “من بد” ميرسد که اولي پاداش دهنده و دومي تنبيه شونده و مضطرب کننده و ناامني آورنده است و براساس درک کودک از خود و ديگران، تحت تأثير نيازها و چگونگي ارضا آنها قرار ميگيرد. از نظر ساليوان تسلط من به نشانه خودپنداره منفي است و اساس ايجاد ناهنجاريهاي رواني در سالهاي بعدي ميشود، و تسلط من خوب نشانه خود پنداره مثبت است که اساس ايجاد سلامت رواني در سالهاي بعد خواهد شد. بايد توجه نمود که اين خودپنداره در اثر ارتباط بين فردي به وجود ميآيد و جنبه اجتماعي دارد، و نه غريزي و جسماني (شاملو 1370).
نظريه خودهماهنگي کورمن
از نظريات مرتبط با عزت نفس و عملکرد، نظريه خود هماهنگي کورمن 1997 ميباشد، براساس اين نظريه اولاً اشخاص برانگيخته ميشوند تا به حصول بازدهي نائل گردند که با اعتقاد آنها درباره خودشان و ديگران و با درجه اعتقاد آنها به مجموعهاي از ارزشها که رفتار را در دنيا هدايت ميکند هماهنگ باشد، ثانياً با ديگران شخصي درباره ماهيت خود و ديگران و دنيا تا اندازهاي تابع عقايد اظهار شده واقعي و نمادين ديگران است براي اين فرض دو توضيح منطقي وجود دارد.
1- شخص برانگيخته ميگردد تا با اعتقادي که درباره ماهيت خود و ديگران و دنيا ياد گرفته است هماهنگ شود، بازدهايي که با اعتقادات تجانس نداشته باشند اضطراب آور و ناخشنود کننده ميباشد.
2- شخصيت برانگيخته ميشود تا دربارهي خود و ديگران، چيزهايي بياموزد و اگر واقعيتي فيزيکي وجود نداشته باشد، موقعيت اجتماعي او حاد ميشود (فيسيتجر، 1959).
ارزشها و هنجارهاي اجتماعي محتواي يادگيري او را تشکيل ميدهد با توجه به مفروضات نظريه و دلايل آن ميتوان پيشبيني کرد که او افراد ديگر داراي عزت نفس بالا ميباشند به احتمال زياد بايد بيشتر در انجام وظايف خود موفق شوند تا آنهايي که عزت نفس اندکي دارند، چون اين گونه موفقيتهاي شغلي با خودشناسي آنها متناسب است (بيابانگرد، 1384).
مروري برتحقيقات انجام شده درداخل کشور
طي تحقيقي که توسط نجاريان و سياهي (1385)، انجام دادندرابطه بين عزت نفس انگيزه پيشرفت در دانشآموزان شاهد دبيرستانهاي اهواز موردبررسي قرار دادند. در اين تحقيق گروهي از دانشآموزان شاهد و غير شاهد دبيرستانهاي اهواز در مقايسه عزت نفس کوپراسميت و انگيزه پيشرفت گنديي با يکديگر مقايسه گرديدند. هيچگونه تفاوت معنيداري بين گروههاي ياد شده به دست نيامد.
کريموند (1383)، طي مطالعهاي با عنوان سبکهاي هويت با انگيزه پيشرفت و عزت نفس در دانشجويان دانشگاه آزاد اهواز نتايج نشان داد، رابطه معنيداري بين سبکهاي هويت- تعويق افتاده و پيشرفت با انگيزه پيشرفت دانشجويان مشاهده شد، بين سبکهاي هويت زود شکل گرفته، به تعويق افتاده و آشفته با عزت نفس رابطه معنيدار و بين سبکهاي هويت پيشرفته با عزت نفس رابطه معنيدار مثبت مشاهده شد.
در پژوهشي که يادآوري (1383)، انجام شد تأثير آموزش مهارتهاي زندگي بر سلامت عمومي، عزت نفس و خود ابزاري دانشآموزان دختر سال اول مقطع متوسطه شهرستان اهواز مورد بررسي قرار گرفت. نتايج نشان داد که آموزش مهارتهاي زندگي بر سلامت عمومي به طور کلي و خرده مقياسهاي آن و نيز عزت نفس و خود ابزاري تأثيرمثبت داشته و موجب افزايش معنيدار هر کدام از متغيرها شده است.
برومند نسب (1382) در پژوهشي به بررسي رابطه ساده چندگانه خلاقيت، انگيزه پيشرفت و عزت نفس با کارآفريني در دانشجويان دانشگاه شهيد چمران اهواز پرداخت. نمونه وي 400 دانشجوي دختر و پسر دانشگاه شهيد چمران بود. ابزارهاي جمعآوري دادهها شامل پرسشنامه سنجش صفات کارآفريني، آزمون جهتگيري کارآفريني، آزمون خلاقيت، پرسشنامه انگيزه پيشرفت و آزمون عزت نفس بودند. نتايج بدست آمده نشان داد که همبستگي بين انگيزه پيشرفت و کارآفريني در سطح 001/0 P
در تحقيق نظري (1380) به بررسي تأثير مشاوره گروهي برتقويت عزت نفس،پيشرفت تحصيلي و کاهش باورهاي غيرمنطقي دانشآموزان سال سوم دبيرستانهاي شهر چالوس پرداخت. او در تحقق 24 نفر از دانشآموزان را به روش تصادفي انتخاب نمود و آنها را در دو گروه آزمايشي و گواه (هر کدام 12 نفر) قرار داد. گروه آزمايش 9 جلسه مشاوره گروهي دريافت نمود و گروه گواه درماني دريافت نکردند. فرضيههاي اين تحقيق عبارتند از:
1)مشاهده گروهي با روش منطقي- هيجاني- رفتاري در تقويت عزت نفس دانشآموزان دبيرستاني نقش دارد.
2)مشاوره گروهي با روش فوق در افزايش پيشرفت تحصيلي دانشآموزان نقش دارد.
3) مشاوره گروهي با روش مذکور به کاهش باورهاي غيرمنطقي آنان منجر ميشود. نتايج بدست آمده از اين تحقيق نشان ميدهد که: مشاوره گروهي به روش عقلاني- عاطفي- رفتاري برعزت نفس، پيشرفت تحصيلي و کاهش باورهاي غيرمنطقي دانشآموزان تأثير دارد و بين نمرات پيشآزمون و پس آزمون گروه آزمايش تفاوت معنيداري وجود دارد.
در پژوهش توسط اسماعيلي (1380) انجام شده است اثر آموزش مهارتهاي زندگي در عامل با شيوههاي فرزند پروري بر عزت نفس استان ادبيل مورد بررسي قرار گرفت. نتايج نشان داد که ميانگين نمره عزت نفس دانشآموزاني که درس مهارتهاي زندگي را گذارندهاند بيشتر از دانشآموزاني که درس مذکور را نگذراندهاند بود. اين يافته با نتايج تحقيقات انجمن روانشناسي آمريکا” 1994-1996 مطابقت دارد بدين معنا که آموزش مهارتهاي زندگي بر افزايش عزت نفس دانشآموزان تأثير مثبت دارد. در اين پژوهش با مقايسه عزت نفس دختران و پسران، ميزان عزت نفس دختران پايينتر از پسران بوده است. نتايج اين تحقيق ضرورت آموزش مهارتهاي زندگي جهت افزايش عزت نفس دختران را که سلامت آينده جامعه تا حد قابل ملاحظهاي به سلامت رواني آنها دارد پيشنهاد ميکند. در ضمن با توجه به اهميت آموزش مهارتهاي زندگي و تأثير مثبت آن بر سلامت رواني دانشآموزان که تحقيقات گوناگوني خارجي به اثبات رسانيدهاند. در سالهاي اخير، در ايران آموزشهاي مهارتهاي زندگي به عنوان يک درس انتخابي پرورشي از سال تحصيلي 78-77 در دوره متوسطه ارائه ميگردد و داراي اهدافي جهت کاهش سود مصرف مواد مخدر، استفاده از تواناييهاي و کنشهاي هوشي و شناختي، پيشگيري از رفتارهاي خشونتآميز، تقويت اتکا به نفس و تقويت خودپنداره ميباشد (اسماعيلي، 1380).
بلوچي (1380) در تحقيقي با عنوان “بررسي رابطه حضور و غيبت پدر بر پيشرفت تحصيلي، انضباط و عزت نفس دانشآموزان سال اول متوسطه” بر روي 20 دانشآموز اول دبيرستان که به صورت تصادفي انتاب شده بودند، به اين نتيجه رسيد که حضور پدر تأثيري برپيشرفت تحصيلي دانشآموزان نداشت. همچنين در رابطه با انضباط در مدرسه به اين نتيجه دست يافت که حضور پدر بر وضعيت انضباط دانشآموزان تأثير دارد اما بين داختران و پسران تفاوت معنيدار مشاهده نشد.
در رابطه با عزت نفس، اين پژوهشگر نشان داد که دانشآموزاني که پدران آنها حضور دارند، به طور معناداري از دانشآموزاني که پدران آنها حضور ندارند، عزت نفس بالاتري داشتند، ولي بين عزت نفس دختران و پسران از لحاظ آماري تفاوت معناداري مشاهده نشد.
صمدي هره دشت (1373) در تحقيقي که در موردعزت نفس و رابطهي آن با مشکلات رواني با روش نمونهگيري خوشهاي بر روي 221 نفر دانشجويان دانشگاه و با روش آماري آزمون t و با استفاده از مقياس عزت نفس کوپر اسميت و سلامت رواني R9.Scl انجام داد، اين فرضيه را تأييد کرد که بين عزت نفس دانشجويان زن و مرد تفاوت معنيدار وجود ندارد و نيز بين عزت نفس و پيشرفت تحصيلي همبستگي وجود ندارد، اما بين عزت نفس و مشکلات رواني همبستگي منفي بدست آمد.
تحقيقات انجام شده در خارج ازکشور
در تحقيقات آلن در سال (2002) در سوئد مشاهده گرديده عزت نفس بالا به صورت مستقيم و معنيدار با ميزان خلاقيت و نوآوري دانشآموزان رشته هنر هنرستانهاي شهر استکلهم مرتبط ميباشد. در اين تحقيق مشاهده شده است که دانشآموزان دختر داراي عزت نفس]]>