منبع پایان نامه ارشد درباره استدلال استقرایی

منطقی میان روابط عمده یا قضاوتی در نظر گرفته شده بین گفتهها، توضیحات، سؤالات و دیگر نمونهها را دارند.
متفکران نقاد، مهارت مهم دیگر را که شامل مهارت، «توجیه» و توانایی: ایجاد قانون برای افکار خود را دارا هستند. توجیه توانایی بیان نتایج بدست آمده از منطق یک شخص، توجیه آن منطق بر اساس بررسی عقلانی، روش شناختی، معیار و محتوایی که براساس آن نتایج حاصل میشود و نیز ارائه منطق شخصی به صورت بحثهای مستدل و قانع کننده است.
قانومندی را میتوان برجسته ترین و قابل ملاحظه ترین مهارت شناختی به حساب آورد. زیرا متفکران نقاد از طریق به کارگیری این مهارت قدرت تفکر خود را توسعه و بهبود میبخشند. تفکر انتقادی از طریق این مهارت کاربرد شخصی پیدا میکند به همین دلیل بعضی آن را فراشناخت مینامند فرد از طریق خود قانونمندی برگشتی به تمام ابعاد تفکر انتقادی خویش کرده و مجدداً آنها را کنترل میکند نتیجهای را که به دست آورده آزمایش و تصحیح میکند و توضیحات خود را مرور و بازسازی میکند. خودآزمایی و خود تصمیمی مهارتهای فرعی مربوط به خود قانونمندی هستند.
علاوه بر مهارتها در تفکر انتقادی داشتن روحیه انتقادی نیز جزء شروط لازم به نظر میرسد.
صفات متفکران انتقادی
بیر (1995) در بیان ویژگیهای تفکر انتقادی مطرح میکند که متفکران انتقادی شکگرا، داری ذهن باز، اندیشمند، ارزشگر، متوجه وضوح و دقت مطلب و نقطه نظرات هستند. دن کرلند (2000) معتقد است، متفکران انتقادی انسانهایی شکگرا و فعالند یعنی سؤال میکنند و تجزیه تحلیل مینمایند، دیدگاه خود محورانه نسبت به دنیا ندارند و برای شنیدن دیدگاهها و چشماندازهای جدید آمادگی دارند، و در مقابل دستکاری و جاذبههای غیر عقلانی مقاومت، و از قضاوتهای ناگهانی اجتناب میکنند. برخلاف آنها، متفکران غیرانتقادی، یک نگاه ساده نسبت به دنیا دارند. آنها به واقعیت به صورت سیاه یا سفید، و به صورت یا این یا آن مینگرند، بیشتر از اینکه تنوع ادراکهای احتمالی را مورد توجه قرار دهند. آنها سؤالها را بدون هیچ موشکافی و ظرافت و با بله یا خیر پاسخ میدهند. در دیدن پیوندها و پیچیدگیها ناتوان هستند. متفکران غیر انتقادی یک نگاه خود محورانه نسبت به دنیا دارند. آنها واقعیتها و حقایق مربوط به خودشان را به عنوان تنها واقعیت مناسب و دیدگاه خود را به عنوان تنها دیدگاه معنیدار و اهداف خود را به عنوان تنها نمونه معتبر در نظر میگیرند. اسمیت(1992) معتقد است در نقطه مقابل فرد متفکر انتقادی، فرد منفعل، فروتن و تسلیم شونده قرار دارد.
ویژگیهای یاددهی و یادگیری در آموزش تفکر انتقادی
مهمترین ویژگیهای مربوط به یادگیری و یاددهی تفکر انتقادی که مورد توجه محققین و صاحبنظران این حیطه قرار گرفته به شرح زیر است.
محیط آموزش: محیط آموزش تفکر انتقادی به طور مسلم دارای ویژگیهای متفاوت با محیطهای آموزش رسمی است. تکر به نقل از گوچ (1991) معتقد است «دانشآموزان برای شرکت در فعالیتهای تفکر انتقادی کلاس و کشف و بیان نقطه نظرات، نیاز دارند تا احساس آزادی نمایند و شرایط مختلف را مورد آزمایش قرار دهند». تکر پیشنهادهایی را برای ایجاد یک محیط مناسب برای آموزش تفکر انتقادی به شرح زیر مطرح میکند.فعالیتهای خوب طرح ریزی شدهای را برای کلاس آماده کنید، به دانشآموز احترام بگذارید، منعطف باشید.
بیر در مورد تفکر انتقادی معتقد است که: تفکر انتقادی یک مهارت مهم تفکر است. (هر چند در مورد ماهیت آن توافق وجود ندارد). بیر در مقالهاش از مجموعه مهارتها نام میبرد. او در تحلیل خود از چهل واژه برای عملیات تفکر انتقادی نام میبرد مثل تحلیل کردن، کشف کردن، پیش بینی کردن، سئوال کردن و جستجو کردن و … . در کتاب تفکر نقاد مطرح میکند که تفکر انتقادی به معنای قضاوتهای مدلل نمودن است و امور ذیل را برای آن ضروری میداند.
آمادگیها: فرد نقاد باید شکاک، دارای ذهن باز، منصف، دقیق، متوجه مدرک و دلیل و متوجه دیدگاه های مختلف و متمایل به تغییر موقعیتها در صورت وجود دلیل باشد.
معیارها: برای تفکر انتقادی باید معیارهایی برای قضاوت وجود داشته باشد.
استدلال: تفکر نقاد شامل تشخیص، ارزشیابی و استدلال نمودن است. به عبارت دیگر اظهارات و ادعاها باید مبتنی بر مدرک و دلیل باشد.
دیدگاه: نگرش فرد نقاد نسبت به پیرامون و جهان دارای اهمیت است.
رابرت انیس، تفکر انتقادی را تفکر منطقی میداند که بر تصمیمگیری در مورد آنچه معتقد باشیم یا انجام دهیم، تمرکز یافته است و شامل مجموعهای از تواناییها و گرایشها میباشد.
انیس در فهرست خود دوازده عنصر از تفکر انتقادی را نام میبرد که عبارتند از: درک معنای یک عبارت، قضاوت در مورد وجود یا عدم وجود ابهام در استدلال، قضاوت بر تناقضهای موجود در عبارت، قضاوت در مورد صراحت عبارتها، قضاوت در مورد کاربرد اصل خاصی در عبارتها، قضاوت بر اعتبار مشاهدهها، قضاوت در مورد تائید نتایج استقرایی، قضاوت بر صریح و روشن نمودن مساله، قضاوت در مورد مفروضات، قضاوت در مورد کفایت تعریف، قضاوت در مورد پذیرش عبارتها.
انیس همچنین معتقد است تفکر انتقادی قضاوت هدفمند و خود تنظیمی است که مستلزم مهارتهای تفسیر، تحلیل، ارزشیابی و استنتاج میباش
د.
فاسیون نیز معتقد است که مهارتهای تفکر انتقادی شامل تحلیل، تبیین، تفسیر، ارزشیابی و خودتنظیمی میباشد.
ادوارد، دویونو، تفکر انتقادی را جزء مهارتهای تفکر میداند. او معتقد است، تفکر انتقادی باید به عنوان جنبهای از تفکر در کنار سایر موارد درسی در مدارس، تدریس شود.
بنزلی یکی از صاحبنظران در زمینه تفکر انتقادی، سه عامل را در تفکر انتقادی موثر میداند: تشخیص و درک سؤال یا ادعا، جمعآوری، مقایسه و بررسی دلیل معتبر برای ادعا، نتیجه گیری با توجه به کمیت و کیفیت دلیل.
گلاسر نیز سه عنصر تفکر انتقادی را که در آموزش تفکر انتقادی باید مورد توجه قرار گیرد را شامل: تمایل به ملاحظه منطقی در مورد مسائل و موضوعات ،آگاهی و شناخت به تحقیق منطقی و استدلال.
کاربرد بعضی مهارتها در تفکر انتقادی.
مک پک معتقد است که سه عامل در تفکر انتقادی موثر میباشد که یک عامل به دانش خاص بر میگردد و دو عامل دیگر آمادگی و مرجعیت میباشد.
دانش : به نظر مک پک تفکر مجموعهای از قوانین انتزاعی نیست که در موقعیتی به کار برود. تفکر همیشه در مورد موضوع و امری است و دارای هدفی میباشد. تفکر وابسته به دانش است. گاه، عدم توانایی در نقادی به علت فقدان مهارتهای ضروری تفکر انتقادی نیست بلکه فقدان تجربه و دانش در مورد آن موضوع میباشد.
آمادگی: مک پک معتقد است که افراد کم و بیش آمادگی برای تفکر انتقادی در موقعیتهای خاص را دارند و این آمادگی را به عنوان تردید منطقی یا قضاوت معلق منطقی مینامد که به معنای آمادگی برای بررسی و نه تائید آن میباشد.
مرجعیت : مرجعیت یکی از پیش نیازهای اساسی و ضروری برای تفکر انتقادی است. اشتغال به تفکر انتقادی در جوامع دمکراتیک و معتقد به طور یکسان گسترش نیافته است.
گرایش انتقادی یک ویژگی مورد قبول نیست و به علت مقابله با آن ممکن است زمینه تفکر انتقادی فراهم نگردد.
لیپمن و همکارانش بر طرح مباحث فلسفی تاکید میکنند که کلاس بحث و گفتگو با راهنمایی معلم، ویژگیهای گروه تحقیق را بیاید و باعث رشد مهارتهای اجتماعی و شناختی گردد. لیپمن اعتقاد دارد در گروه تحقیق، افراد با یکدیگر بحث میکنند و معلم بحث شاگردان را هدایت میکند و تلاش میکند دانشآموزان با درک سؤال فلسفی، آن را بررسی نمایند و فرضیههایی را بر مبنای آن مطرح کنند. بنابراین مشاهده میگردد که لیپمن آموزش تفکر انتقادی را از طریق انجام تحقیق ممکن میداند و فقدان توجه به تفکر و تحقیق را عامل شکست دانشآموزان در حل مسائل زندگی در آینده در نظر میگیرد.
انیس معتقد است که دانش زمینه برای تفکر انتقادی ضروری است. اهمیت دانش زمینه نشان میدهد که نمیتوان از فردی که در یک زمینه آگاه نیست انتظار قضاوت خوب را داشت.
بیر نیز شش مفهوم را ذکر میکند که توجه به آنها با بهبود تفکر همراه است.
استدلال، که شامل استنتاج اطلاعات مطابق با قوانین منطق که شامل تعیین سؤال، تحلیل عناصر و تعریف واژههای مهم است. روش های شناختی که برای انجام فعالیتها لازم است شامل تحلیل (تشخیص عناصر و واژههای مساله یا استدلال) و مقایسه است و مهارتهای معین شده توسط فیلسوفان مانند قضاوت بر اعتبار مدرک، منابع مدرک و مشاهدات میباشند.
ابعاد شناختی و عاطفی تفکر انتقادی
طبق نظر گروه دلفی تفکر انتقادی ترکیبی از مهارتهای شناختی و منشهای عاطفی است. فاشیون و فاشیون(1998) اظهار میدارند که علاوه بر مهارتهای شناختی تفکر انتقادی، لازم است که فرد متفکر منتقد خوبی باشد، مفهوم تفکر انتقادی با مجموعهای از نگرشها و منشهای فردی پیوند خورده است. داشتن مهارتهای شناختی تفکر انتقادی به تنهایی برای تبدیل شدن به یک متفکر منتقد کافی نیست. بلکه لازم است فرد از روحیه انتقادی برخوردار باشد، بنابراین میتوان برای تفکر انتقادی هم ابعاد شناختی در نظر گرفت و هم ابعاد عاطفی، مهارتهای شناختی تفکر انتقادی از دیدگاه متخصصان انجمن فلاسفه آمریکا عبارتند از: تفسیر : به معنی درک و بیان معانی و شکل دسته بندی و برجسته کردن طیفی از تجربهها، اطلاعات، باورها، عقاید، قضاوتها و نقشهاست. به عبارت دیگر تفسیر دقیق مسائل و نیز دادههای عینی و ذهنی حاصل از منابع اطلاعاتی مختلف است. این مهارت اصلی تفکر انتقادی خود شامل خرده مهارتهای دسته بندی، رمزگردانی، روشن سازی معانی، اطلاعاتی، باورها و… است. تحلیل : به معنی تشخیص هدف و مقصود مطالب ارائه شده و همچنین پی بردن به ارتباطات استنباطی واقعی در بین جلسات، سؤالات، عقاید، توضیحات و دیگر اشکال مورد استفاده در بیان باورها و عقاید است. به عبارت دیگر تحلیل آزمودن اندیشهها یا دلایل در مسائل، دادههای عینی و ذهنی و اقدامات احتمالی است. تحلیل نیز شامل خرده مهارتهای سنجش عقاید و باورها، تشخیص استدلالها و تحلیل استدلالهاست. ارزشیابی: عبارتست از ارزیابی درجه صحت و اعتبار اطلاعات جملهها، مطالب ارائه شده، باورها، قضاوتها، همچنین میزان ارتباط آنها با استنباطها و نتیجهگیریهای به عمل آمده است. این مهارتها شامل خرده مهارتهای بررسی ادعاها و بررسی استدلالهاست( مایرز، 1987 :34).
استنباط: عبارتست از تشخیص دادن و بدست آوردن عناصر و شواهد لازم برای یک استدلال براساس نتایج حاصله و همچنین حدسها و فرضیهها برای نتیجهگیری نهایی، به عبارت دیگر استنباط بررسی ادعاها، سنجش دلایل و دستیابی به نتایج مناسب است. استنباط خ
ود شامل خرده مقیاسهای بررسی و جستجوی شواهد، حدس زدن متغیرها و استنتاج میباشد. تبیین : عبارتست از توضیح روشن و دفاع از استدلالی که با بهره گرفتن از آن به تصمیمهای شخصی در زمینهای خاص دست یافته است. در بکارگیری این مهارت، شخص نتایج استدلال را در قالب جملههای خود بیان کرده، استدلال به کار گرفته شده را با روش نظری و روش شناختی تأیید نموده و ساختاری را که نتایج استدلال براساس آن پایهگذاری شده و شکل متقاعد کنندهای به خود گرفته، توضیح میدهد. تبیین شامل خرده مهارتهای بیان نتایج، اثبات روشها و ارائه استدلالهاست.
خود تنظیمی: عبارتست از نظارت دایمی بر تفکر خود با بهره گرفتن از ملاکهایی مثل روشنی، دقت، درستی، منطق، معنی دادن و اصلاح مناسب آن، به عبارت دیگر بررسی افکار و اعتقادهای خود براساس اطلاعات، توضیحات و مطالب ارائه شده و اصلاح موارد نادرست عقاید، باورها و اعمال خود است. خود تنظیمی بعنوان یکی از مهارتهای تفکر انتقادی شامل خرده مهارتهای خودآزمایی و اصلاح است. همچنین استدلال استقرایی و استدلال قیاسی در این حیطه قرار میگیرند، استدلال استقرایی استدلالی است، که در آن حکم به دست آمده از بررسی چندین مورد از یک مجموعه، به همه افراد آن مجموعه تعمیم داده میشود و استدلال قیاسی ارائه برهانی است با بهره گرفتن از تعاریف، اصول، موضوع، قواعد و استنتاج قضیههایی که قبلاً درستی آنها ثابت شده است (مایرز، 1986، به نقل از ابیلی، 1374).
فاشیون و فاشیون (1998) اظهار میدارند که منشها، نگرشها، اسنادها یا عادات ذهنی برای تبدیل شدن به یک متفکر انتقادی ضروری و لازم هستند و بدون این منشها تفکر انتقادی انجام نمیشود این اسنادها، نگرشها را میتوان اینچنین برشمرد. اعتماد به نفس: اعتماد به استدلالهای خود و تمایل به استفاده از این مهارتها، به جای سایر راهبردها، به منظور پاسخ به مسائل، به عنوان مثال، تصمیم گیری براساس شواهد علمی و پاسخگویی به ارزشها و علایق افراد و جامعه (بانینگ، 2006)
نظان مندی : ارزش قائل شدن برای نظم و سازمان در امور، متمرکز شدن و جدیّت در نزدیکی به مسائل در تمام سطوح پیچیدگی آنها،حقیقت جویی : جسور و با شهامت در پرسشگری برای دستیابی به دانش برتر، حتی اگر چنین دانشی از پیش پنداشت، باورها و علایق شخصی حمایت نکنند.
بینش تحلیلی : تفکر تحلیل و استفاده از اطلاعات قابل تأیید که مستلزم نیاز به استفاده از دلیل، شواهد و تمایل به پیش بینی پیامدهاست.
آزاداندیشی: آزاد اندیشی عبارتست از برخورداری از حس احترام قائل شدن برای دیگران و اشتیاق در احترام به حقوق افرادی که عقاید متفاوتی دارند و برخورداری از حس درک سنن فرهنگی دیگران به منظور دستیابی به دیدی وسیعتر نسبت به خود و دیگران
کنجکاوی: کنجکاوی عبارتست از شیفته کسب دانش بودن، تمایل به شناخت چگونگی کارکرد پدیدهها، حتی هنگامی که کاربردهای فوری برای آنها تعیین نشده باشد (بانینگ، 2006).
مراحل تفکر انتقادی
اصولاً تفکر یک هنر است که باید از کودکی آموزش داده شود، البته نه در سطحی دور از فهم کودکان، بلکه زبانی ساده و کودکانه، این آموزش باید در تمام مراحل تحصیلی کودک ادامه داشته باشد. توسل به دلایل متقن در قضاوتها و اظهارنظرها و اندیشیدن قبل از بیان مطلب، فنی است که همگان باید فرا گیرند. تمایز بین نظریه و نظر بین حدس و یقین، اعتقاد داشتن و ایمان داشتن و تصور کردن، گمان زنی و باور داشتن و نظایر آن و نحوه برخورد با مسائل و معضلات از اهم مطالبی است که هر دانشجو و محقق باید بداند و به ضرورت از آن بهره گیرد (هیوز، 1936).
تفکر انتقادی با توجه به هدف آن که بررسی و ارزیابی مسائل می باشد، شامل مراحل زیر است:
مشخص کردن مسئله یا پدیده ، تخمین و تشخیص ارتباط میان اجزا و عناصر مسئله ،استنباط ضمنی و کاربردهای موضوع مورد بررسی ، بررسی و استنتاج در علتهای به وجود آمده، انجام ترکیب عناصر و اجزا برای ایجاد الگوی فکری جدید، انجام تفسیر و تغییرات اساسی و مناسب و خلاق (قاسمی فر، 1383).
روحیه انتقادی داشتن یعنی: به دنبال یافتن بیانی روشن از فرض یا سؤال باشد، دلایل را جستجو کند.سعی کند به خوبی آگاه و مطلع کند، کل موقعیت را درنظر گرفتن، روی موضوع یا مساله اصلی تمرکز داشتن، ذهن بازداشتن آن با تفکر انتقادی برابری نمیکند. تفکر منطقی چون منطبق بر مراحل روش تحقیق است و در هر مرحله از تحقیق یکی از ابعاد تفکر نمایان میشود تفکر منطقی نسبت به سایر انواع تفکر از جامعیت نسبی برخوردار است. پس چنین به نظر میرسد که تفکر انتقادی و خلاق غیر قابل تفکیک و جز و فرآیند تفکر منطقی و حل مساله محسوب میشوند.
جان دیوئی تفکر منطقی و جریان حل مسئله را یکی می داند و اعتقاد دارد که حل کننده مساله به تعیین مسئله و فرضیه سازی میپردازد و بر مبنای مشاهده و دلیل به بررسی فرضیهها و آزمون آنها میپردازد.همچنین تفکر منطقی را اینگونه تعریف میکند «تفکر تاملی به عنوان ملاحظه دقیق فعال و مداوم هر عقیده یا شکل طرح شده دانش بر حسب زمینههایی که آن را حمایت میکند و نتایج بعدی که به یک کوشش آگاهانه و اختیاری برای ایجاد عقیده که به مدرک محکم و عقلانیت میانجامد.
جریان تفکر منطقی از نظر جان دیوئی شامل مراحلی است که عبارتند از:
]]>